علمی و آموزشی و عشقی ...
گردشگری وجهانگردی علمی وآموزشی
پنج شنبه 3 دی 1394برچسب:, :: 11:43 ::  نويسنده : امیر رضا
پنج شنبه 19 آذر 1394برچسب:, :: 18:4 ::  نويسنده : امیر رضا

 

هر چند قرآن از جهات مختلفي داراي اعجاز است و اعجاز آن را از نظر معارف عقلي و فلسفي مبرهن است، ليکن ما به جنبه اي ديگر از اعجاز قرآن مي پردازيم و آن، هماهنگي کامل و نظم و انسجام حاکم در آيات قرآن است، يعني کوچک ترين اختلاف و تناقضي در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد.

توضيح اين که: هر انسان عاقل، مطلع و با تجربه به خوبي مي داند: کسي که بر پايه ي دروغ و افترا، تشريع و قانون گذاري کند يا سخن گويد، قهراً در سخنان و قوانين وي تناقض هايي ديده مي شود. مخصوصاً اگر قانون گذاري و دروغ سازي وي در مسائل و موضوعات مهم اعتقادي و اخلاقي و در اصول دقيق زندگي و در نظامات مختلف اجتماعي گسترش داشته باشد و ساليان درازي نيز به طول انجامد.

آري! هر انسان دروغگو خواه ناخواه در تناقض گويي و اختلاف در گفتار قرار خواهد گرفت و هيچ گونه راه فراري از آن نخواهد داشت زيرا اقتضاي طبيعت بشر اين است به طوري که در مثل آمده است که: دروغگو کم حافظه است.

ولي قرآن مجيد که در تمام شئون و امور زندگي انسان ها به طور وسيع و دامنه دار وارد شده، در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذاري نموده است، با اين حال کوچک ترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است.

در موضوع خداشناسي بحث کرده، مسئله نبوت را پيش کشيده و درباره ي سياست و اداره کردن مُدُن و اجتماعات، در مسائل اخلاقي و تمام شئون زندگي قانون گذاري نموده است و به امور ديگر نيز مانند: کيهان شناسي، تاريخ و قوانين جنگ و صلح وارد شده، موجودات آسماني و زميني را از قبيل ملائکه و ستارگان، بادها، درياها، نباتات، حيوانات و انسان توصيف کرده است و مثل هاي گوناگون آورده، مناظر هولناک قيامت را بازگو نموده، از هر بابي سخن رانده است ولي با اين وصف کوچک ترين تضاد و تناقضي در ميان گفتار، تشريعات و نظريات آن ديده نشده و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است.

قرآن گاهي به يک حادثه در دو مورد و يا در موارد بيش تر متعرض گرديده ولي در ميان اين موارد کوچک ترين اختلاف و تناقضي نمي توان يافت.

براي نمونه داستان موسي را در قرآن مجيد ملاحظه کنيد که اين داستان در قرآن تکرار شده و در چندين مورد آمده است ولي در هر مورد، داراي نکات و امتيازات خاصي بوده که موارد ديگر آن نکات و امتيازها را نداشته اند، بدون اين که در اصل مطلب و ريشه داستان کوچک ترين اختلاف و تناقضي ديده شود.

اگر بدين نکته نيز توجه شود که آيات قرآن يک دفعه نازل نگرديده بلکه در مدت بيست و سه سال تدريجاً با مناسبت هاي مختلف و در حوادث گوناگون نازل شده است اين حقيقت بيش تر روشن خواهد گرديد که قران از ناحيه خداوند بزرگ فرود آمده، از قدرت بشر خارج مي باشد زيرا اقتضاي طول زمان و فاصله هاي طولاني در نزول آيات قرآن و در عين حال گستردگي آن، اين بود که وقتي اين آيات در يک جا جمع گرديد، در ميان آن ها ناهماهنگي و اختلاف ديده شود. ولي مي بينيم که قرآن در هر دو صورت اعجاز خود را حفظ نموده است؛ آن روز که قطعه قطعه نازل مي شد، در همان متفرق بودنش معجزه بود و زماني هم که از حالت قطعه قطعه بودن خارج و در يک جا جمع آوري شد، جنبه ديگري از اعجاز به خود گرفت.

(أَ فَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً کَثِيراً. )(1)

آيا درباره ي قرآن نمي انديشيد که اگر از سوي غير خدا بود، اختلاف فراواني در آن مي يافتند.

اين آيه شريفه انسان را به يک موضوع فطري و وجداني رهبري مي کند که: هر کس ادعا و گفتار خويش بر کذب و دروغ متکي باشد، در نظرياتش اختلاف و در بيانش تناقض، ظاهر و آشکار خواهد شد ولي اين اختلاف و تناقض در کتاب آسماني (قرآن) وجود ندارد، پس بنابراين، قرآن ساخته و پرداخته ي فکر بشر نبوده، بر پايه ي دروغ و افترا بنيان نشده است.

پاک و عاري بودن قرآن از اختلاف و تناقض، مطلبي نيست که به دليل و برهان نيازمند باشد بلکه حقيقت روشني است که حتي عرب آن روز نيز اين حقيقت را کاملاً درک نموده است و فصحا، بلغا و سخن دانان آن زمان هم بر آن اذعان داشتند.

گفتار وليدبن مغيره گواه زنده ي آن است؛ آن جا که ابوجهل خواست که وي نظر خود را درباره ي قرآن ابراز نمايد، چنين گفت:

من درباره ي قرآن چه بگويم؟ به خدا سوگند در ميان شما کسي نيست که به اندازه ي من با اشعار و قصايد عرب آشنا باشد، در شناخت رموز فصاحت و بلاغت و فنون شعر و رجز کسي به پاي من نمي رسد، من به هرگونه شعر، حتي به اشعار جنيان نيز آگاهم ولي به خدا سوگند! اين که محمد مي گويد به هيچ يک از اين ها که گفتم شباهت ندارد، آري به خدا قسم! گفتار محمد داراي حلاوت خاصي است که هر سخن بليغ و شيريني را در هم مي شکند و بر تمام گفتارها برتري دارد و برتر از آن سخني متصور نيست.

ابوجهل گفت: به خدا سوگند! اقوام و عشيره تو، از تو راضي نخواهند گرديد مگر بر ضد آن چيزي بگويي.

وليد گفت: پس صبر کن تا در اين باره فکر کنم، پس از فکر و تأمل زياد چنين گفت: قرآن سِحري است که محمد آن را از ساحران گرفته است.(2)

و بنابراين بعضي نقل ها وليد چنين گفت: به خدا سوگند! از محمد سخني شنيدم که نه انس را چنين سخني است و نه جن را. کلام او داراي حلاوت و شيريني فوق العاده اي است. سخن تازه، ريشه دار، پرثمر و بي سابقه اي است برجسته ترين سخن است که برجسته تر از آن سخني نيست و بشر از گفتن آن عاجز و زبون است.

و اِنَّ لَهُ لحَلاوةً وَ إنَّ عَلَيه لَطاوَةً و اِنَّ اَعلاهُ لَمُثِمرُ وَ اِنَّ أَسفلَهُ لَمُغدِقُ وَ اِنّهُ لَيَعلُو وَ لايُعلي عَلَيهِ وَ ما يَقُولُ هَذا بَشَرُ(3)

اگر شما کتب عهدين را که آسماني قلمداد مي شود، کاملاً بررسي نماييد، اين حقيقت برايتان روشن تر خواهد شد و حق و باطل خود را نمايان خواهد ساخت. اينک قسمتي از تناقضات انجيل را بررسي مي کنيم:

1- در انجيل لوقا آمده که مسيح گفت:

هر کس با من نباشد مخالف من است.(4)

ولي در جاي ديگر از همان انجيل، نقيض آن را مي خوانيم که مسيح گفت:

هر کس مخالف ما نباشد، او با ما است.(5)

2- در اناجيل مي خوانيم که وقتي مسيح را معلم صالح خطاب نمودند، گفت:

چرا صالح؟ به جز خدا صالحي وجود ندارد.(6)

ولي در جاي ديگر اناجيل، درست عکس آن را مي خوانيم که مسيح گفت:

منم نگهبان صالح و باز گفت:

اما من همان نگهبان صالحم.(7)

3- در انجيل متي آمده است:

آن دو نفر دزد که با مسيح به دار آويخته شدند، هر دو مسيح را سرزنش مي نمودند و نيش زبان مي زدند.(8)

و در انجيل ديگر درست ضد آن گفتار آمده است که:

يکي از آن دو مجرم به مسيح گفت: تو اگر مسيح هستي، هم خود و هم ما را از چوبه ي دار برهان. و مجرم دوم گفت: تو از خدا و مجازات وي نمي ترسي که مسيح را سرزنش مي کني. (9)

4- در انجيل يوحنا چنين آمده است که:

اگر من به نفع خودم شهادت دهم، شهادتم درست نخواهد بود.(10)

ولي در همين انجيل آمده است که:

عيسي گفت: اگر من به نفع خودم شهادت دهم شهادتم درست است.(11)

اين ها نمونه هاي مختصري از اختلافات و تناقض هايي است که در اناجيل با آن حجم کوچکي که دارد، مشاهده مي شود و همين نمونه ها مي تواند بر افراد حقيقت جو و دور از تعصب و عناد، يک دليل و راهنماي خوب و روشنگري باشد.

نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )

مترجم:

محمد صادق نجمي

هاشم هاشم زاده هريسي

منبع مقاله:

خوئي، سيد ابوالقاسم، (1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم.


گردآوري:گروه قرآن سايت تبيان زنجان

http://tebyan-zn.ir/quran.html

پي نوشت ها:

1-نساء/82.

2- تفسير طبري، 29/ 98.

3- تفسير قرطبي، 19/ 72.

4-متي، فصل12؛ لوقا، فصل 11.

5- مرقس و لوقا، فصل 9.

6- متي، فصل 19؛ مرقس، فصل10؛ لوقا، فصل 18.

7- يوحنا، فصل 10.

8- متي، فصل 27.

9- لوقا،فصل 5.

10- يوحنا، فصل 5.

11- همان، فصل 8.

 یکی از مشکلات کاربران حرکت دادن نشانگر ماوس و یافتن و انتخاب گزینه‌ها است که اگر ساختار منو‌های یک برنامه زیاد و حجیم هم باشد مشکل دو چندان می‌شود و ...


کیبورد

 

در حین کار با کامپیوتر به ویژه  برای طولانی مدت، یکی از مشکلات کاربران حرکت دادن نشانگر ماوس و یافتن و انتخاب گزینه‌ها است که اگر ساختار منو‌های یک برنامه زیاد و حجیم هم باشد مشکل دو چندان می‌شود و گاهی واقعا آزاردهنده است که باعث پایین آمدن سرعت و در نتیجه راندمان کاری افراد می‌گردد. ما پیشنهاد خوبی برایتان داریم. یکی از بهترین راه‌ها به خاطر سپردن shortcut keys یا همان کلیدهای میانبر صفحه‌کلید است که باعث بالا رفتن سرعت و تسهیل کار می‌شود.
ترفند های کامپیوتری : آموزش کلیدهای میانبر کیبورد

 

به این ترتیب تصمیم گرفتیم تا کاربرد این کلیدها را به طور جامع و کامل جمع‌آوری و فهرست کنیم تا خوانندگان  بتوانند بهترین بهره را از زمان خود ببرند و وقت بیشتری را به خواندن سایت ما اختصاص دهند!
لازم است پیشاپیش این نکته را بگوییم که ممکن است دستورات این کلیدهای میانبر برای بیشتر شما عزیزان آشنا و امری پیش پاافتاده باشند، ولی بر ما خرده نگیرید زیرا ناگزیر ناچار بودیم به دلیل اینکه قصد داشتیم تا مقاله کاملی تهیه کنیم همه دستورها را در آن بگنجانیم ضمن اینکه افراد زیادی هم هستند که به تازگی در حال یادگیری کار با رایانه هستند و این نکات برایشان تازگی دارد. به هر حال اگر هم تمامی آنها را می‌دانید یکبار مرور سریع‌شان خالی از لطف نخواهد بود.
وظایف کلیدهای عملیاتی صفحه‌کلید:

Esc: لغو عملیات در حال انجام
F1: راهنما و بخش Help (کمک) برنامه‌ها را نشان می‌دهد.

F2: در حالت عادی تغییرنام آیتم (های) انتخاب شده را ممکن می‌سازد.
F3: جستجو.

F4: بازکردن لیست پایین رونده Address Bar
F5: عمل تازه‌ سازی (Refresh) را انجام می‌هد.

F6: عملکردی شبیه کلید تب (Tab) دارد و بین اجزای مختلف پنجره جاری سوییچ می‌کند.
F10: پرش به منوهای اصلی یک پنجره مانند File، Edit، View و غیره. (توجه! با کلید Esc می‌تواند اثرش را خنثی کرد)

F11: پنجره جاری را تمام صفحه می‌کند.
Print Screen: البته این عبارت معمولا به دلیل کمبود فضا روی صفحه‌کلیدها به این شکل نوشته می‌شود: Prt Scr. با فشار این کلید یک عکس تمام صفحه از صفحه نمایش گرفته می‌شود. تنها کاری که برای دیدن تصویر لازم است انجام دهید انجام یک عمل Paste ساده در برنامه‌ای مثل Paint ویندوز است.

Tab: بین اجزای پنجره جاری سوییچ می‌کند.
Space: در مرورگرها صفحه جاری پیش‌رویتان را به پایین می‌برد. همانند عملکرد کلید Page Down (البته لازم به ذکر است که این عمل کاربرد دوم کلید Space است)

Backspace: در حالت عادی یعنی در مرورگر ویندوز یک مرحله به عقب می‌برد.
Home: رفتن به اول خط در حالت ویرایش متن و رفتن به اول صفحه در حالت مرور.

End: رفتن به آخر خط در حالت ویرایش متن و رفتن به آخر صفحه در حالت مرور.
Page Up: معمولا در هر پنجره‌ای صفحه را به سمت بالا هدایت می‌کند.

Page Down: معمولا در هر پنجره‌ای صفحه را به سمت پایین هدایت می‌کند.
 وظایف کلید WinKey

WinKey یا Windows Key همان کلیدی است که با نشان ویندوز بر روی صفحه کلید وجود دارد.

WinKey (کلید ویندوز): منوی Start را باز می‌کند

WinKey+E: پنجره My Computer را در حالت Folders باز می‌کند

WinKey+R: پنجره Run را باز می‌کند

WinKey+U: پنجره Utility Manager را باز می‌کند

WinKey+D: دسکتاپ را نمایش می‌دهد (Show Desktop)

WinKey+F: جستجو

WinKey+Ctrl+F: جستجوی یک دستگاه رایانه در یک شبکه

WinKey+L: قفل کردن رایانه یا رفتن به حالت Switch User

WinKey+M: تمام پنجره‌ها را کوچک (Minimize) می‌کند

WinKey+Shift+M: تمامی پنجره‌های کوچک (Minimize) شده را Restore می‌کند

WinKey+Tab: در ویندوز 7 قابلیت مرور و انتخاب گرافیکی تمامی پنجره‌های باز را ممکن می‌سازد

بخش دانش و زندگی تبیان


 

منبع : برترین ها

دو شنبه 8 تير 1394برچسب:, :: 22:6 ::  نويسنده : امیر رضا

یکی از کارهایی که مدیران برعهده کارشناسان می‌گذارند تهیه پاورپوینت برای ارائه در جلسات است. این پاورپوینت‌ها بسیار مهم هستند زیرا مدیران دوست دارند ارائه‌هایی تاثیر گذار و اقناعی داشته باشند.


برای دانستن این که چگونه ابزارها را به ‌کار بگیریم باید برای انتخاب هر یک از عناصر  استدلال محکمی‌ داشته باشیم. استدلال: «این عنصر را انتخاب کردم، چون قشنگ‌تر است» قبول نیست. با این روش بعد از مدتی برای مقصود مشخص بهترین عنصر هر ابزار را بدست می‌آوریم و برایش یک استدلال محکم هم خواهیم داشت. مثلا شما خواهید دانست که از چه فونت، شماره و رنگ‌هایی برای حروف و زمینه استفاده کنید که حتی در شرایط نمایش با ویدئوپروجکشن و تاریک نبودن کامل اتاق نوشته‌ها دیده شوند.
این فرآیند در صفحه‌بندی نشریات هم اتفاق می‌افتد. کم کم شما پاورپوینتی طراحی می‌کنید که مخاطب از آن لذت می‌برد گر چه نمی‌داند چرا. در این مطلب و مطالب بعدی با چند استدلال درباره ویژگی های متن، حرکت و صدا در پاورپوینت آشنا می‌شویم. البته این استدلال‌ها می‌تواند بنا به هدف و نوع استفاده پاورپوینت متفاوت باشد. ارائه باقی آنها را به تجربیات شما می‌سپاریم. همچنین فراموش نکنید سلیقه هم جزئی از کار ما است. پس اگر نکته ای در کار به مزاق مدیر سفارش دهنده خوش نیامد استدلال را بکار ببندید و اگر نکته صرفا مربوط به زیبایی بود با انجام درخواست سفارش دهنده رضایتش را بدست آورید.
چند استدلال درباره متن پاورپوینت:
حتما می‌دانید که متن پاورپوینت باید گویا و خلاصه باشد و در هر صفحه از دو تا سه و نهایتا شش سطر تجاوز نکند. استدلال ما در این مورد آن است که:


1.
اگر متن پاورپوینت باید گویا و واضح باشد، پس فاصله سطرها و شماره فونت حروف باید به گونه‌ای باشد که در حالت نمایش برروی پرده ویدئو پروجکشن و یا تلویزیون از همه نقاط اتاق جلسه قابل خواندن باشد. به همین دلیل نمی‌توان از فونت‌های کوچکتر از 20 برای متن و 36 برای تیتر استفاده کرد. بهتر است به جای بولد کردن، از شماره‌های بیشتر برای بزرگتر شدن متن استفاده کنیم زیرا که بولد شدن در بیشتر مواقع از وضوح حروف می‌کاهد. فاصله سطرها نیز باید 1.25 یا بیشتر باشد. اما فاصله میان خطوط نباید به قدری باشد که ارتباط مطالب قطع شود. به مثالهای زیر توجه کنید:
الف) متن خوانا و گویا: با شماره فونت 40 برای تیتر و 28 برای متن و فاصله سطر 1.5
 
ب) متن ناخوانا: با شماره فونت 30 برای تیتر و 22 برای متن و فاصله سطر کمتر از 1.0
 
ج) متن گسسته: با فاصله سطر 3.0


 2.
نکتۀ دیگری که در این مثال‌ها مشاهده می‌کنید انتخاب متن مناسب است. همان‌طور که می‌بینیم آوردن توضیحات در پاورپوینت و در حالی‌که سخنران درباره آن صحبت می‌کند حشو است. ما از مخاطب انتظار داریم که با توجه به عناوین بحث در پاورپوینت جریان بحث را گم نکند و ذهنش با سازمان بحث آشنا شود و نه آن‌که به خواندن توضیحات مشغول شود. چه بسا خواندن این توضیحات پرسش‌هایی ایجاد کند که بیرون از بحث سخنران بوده و طرح آنها رشته کلام را از دست وی خارج کند. بطورکلی وظیفه پاورپوینت این است که در یک نگاه خوانده شود و مخاطب را به سخنرانی علاقه مند کند.

متن پاورپوینت باید گویا و خلاصه باشد و در هر صفحه از دو تا سه و نهایتا شش سطر تجاوز نکند.


3.
بدیهی است که برای خوانا بودن هر متنی شرط اصلی خط خوانا است. در متن‌های الکترونیکی امروز هم فونت تعیین کننده خوش خطی است. بنابراین انتخاب بهترین فونت تعیین کننده دیده شدن و خوانده شدن بهتر از سوی مخاطب است.
مثال‌های زیر را ببینید و توجه داشته باشید که شماره فونت در هر سه ثابت است:
الف) متن غیر رسمی: فونت B Helal برای تیتر و B Homa برای زیر تیتر
 
ب) متن رسمی:  فونت B Titr برای تیتر و B Mitra برای زیر تیتر
 
ج) متن ناخوانا: فونت B Arshia برای تیتر و B Elham برای زیر تیتر
 

4. رنگ هم از نکات تعیین کننده در دیده شدن و خوانده شدن متن است. انتخاب رنگ تا اندازه زیادی سلیقه‌ای است اما پیش از سلیقه باید توجه داشته باشیم که ترکیب رنگ‌های صفحه ما با مخاطب و موضوع بحث تناسب داشته و در بدترین شرایط نیز به دیده شدن متن کمک کند. دو شیوه اصلی یکی انتخاب زمینه روشن و متن تیره و دیگری زمینه تیره و متن روشن است. در شیوه اول حروف برجسته می‌شوند و در دومی‌عمق پیدا می‌کند. هردو این شیوه‌ها مناسب هستند به شرط آن‌که میزان کنتراست میان زمینه و نوشته رعایت شود و متن با رنگ مناسب کاملا از زمینه متمایز گردد.
ده نکته کلیدی برای پاورپوینت جذاب
یک برداشت کلی از موضوع پاورپوینت داشته باشید. موارد اصلی و موضوعاتی که بیشتر مورد بحث هستند را مشخص کنید. لیستی از این موضوعات بنویسید و بعد ببینید کدام ها برای فهم بهتر نیاز به فیلم و عکس دارند.

2. اسلاید ها را طراحی کنید و آن ها را به صورتی که می خواهید ارائه دهید مرتب کنید.

3. مقداری از مطالب بحث را در پاورپوینت بنویسید تا افرادی که متوجه نشدند بتوانند از روی متن، موضوع را دنبال کنند. طبقه بندی مناسب موضوعات باعث می شود افراد حاضر با شما همراهی داشته باشند. در ضمن، عکس ها و طرح هایی که در پاورپوینت می گذارید مناسب و مربوط به موضوع باشند.

4. بزرگ فکر کنید. منظور اینکه، عکس ها و طرح هایی که در اسلاید می گذارید بزرگ باشند. شاید کمی از کیفیت کم شود، اما برای افراد به راحتی قابل مشاهده است و در ذهن شان می ماند. اگر به اسلایدی نگاه کنید و بگویید "اوه، این یکم بزرگ شد"، بدانید که هنوز به اندازه ی کافی بزرگ نیست. اگر به اسلایدی نگاه کنید و بگویید "یا خدا! این گندبک دیگه چیه!" همین اندازه خوب است. بهتر است در یک اسلاید عکس، و در دیگری مطلب مربوط به آن را بنویسید.

 

5. مطمئن شوید که هر اسلاید فقط یک موضوع را شامل شود و عکس ها و سایر چیزهایی که می گذارید، منظور مطلب را برساند. هر اسلاید را می توانید خودتان بیشتر توضیح دهید.

6. تمام مطالب و عکس هایی که در هر اسلاید می گذارید باید به خوبی قابل مشاهده و خواندن باشند. در غیر این صورت افراد حاضر مشغول کندوکاو پاورپوینت می شوند و به صحبت های شما گوش نمی دهند.

7. فونتی ساده انتخاب کنید. زبان نوشتاری عامیانه و قابل فهم داشته باشید و برای تأکید روی کلمات یا مطالب از رنگ های روشن استفاده کنید.

8. از همان اول رنگ طرح و سبک اسلاید را انتخاب کنید و تا آخر به همان صورت ادامه دهید. همچنین سایز فونت، نوشته ها و موقعیت شان روی اسلاید را یکسان نگه دارید، این باعث درک بهتر مطلب می شود.

9. هر چه زودتر کار خود را شروع کنید تا در صورت نیاز، تغییراتی در پاورپوینت بدهید. تهیه ی عکس ها، خودش به اندازه ی کافی زمان بر است، چه برسد به غلط گیری در نقطه گذاری، دستور زبان و تلفظ.

10. کار اسلایدها که تمام شد، شروع به تمرین کنید. از کسی بخواهید که صدایتان را ضبط یا از شما فیلم بگیرد و خودتان را در کنفرانس واقعی تصور کنید. هرچیزی که غلط یا ناخوشایند به نظر می رسد را عوض کنید تا از نتیجه راضی شوید.

فرآوری:زهرا یوسفلو
بخش دانش و زندگی تبیان

منابع:

همشهری - pHow.ir

 

دو شنبه 25 اسفند 1393برچسب:, :: 22:50 ::  نويسنده : امیر رضا

 BusDriver

 

 Bus Driver Gold v1.5

 

بازی Bus Driver یک بازی کم حجم شبیه ساز رانندگی با اتوبوس است و در این بازی شما نقش یک راننده اتوبوس را ایفا خواهید کرد. در بازی شما باید با یک برنامه منظم هم مسافران بین شهری را جابجا کنید، هم به عنوان سرویس مدرسه عمل کنید، و حتی برای حمل زندانیان به دادگاه نیز باید با اتوبوس خود در جاده ها رانندگی کنید.

زدن راهنما به هنگام تعویض لاین یا پیچیدن در تقاطع ها به شما امتیاز تعلق می گیرد و نزدن آن باعث کسر امتیاز از شما می شود. همچنین عبور از چراغ قرمز و یا حرکت در لاین های عبوری مقابل از شما امتیاز کم می شود و باعث ناراحتی مشتریان شما که همان مسافران هستند می شود.

با پیشرفت در مراحل این بازی وظایف شما بیشتر و به انجام رساندن آن ها سخت تر خواهد شد و درقبال آن با سپری کردن مراحل، شما به یک راننده با تجربه تبدیل خواهید شد که باعث می شود از پس وظایف سنگین خود برآیید. شما هم اکنون می توانید این بازی کم حجم را از سایت یاس دانلود دریافت نمایید.

 

سیستم مورد نیاز:
Windows 2000/XP/7
P4 2.0 GHz
256 MB RAM
DirectX 9.0c Video Card Compatible

 

دو شنبه 25 اسفند 1393برچسب:, :: 22:49 ::  نويسنده : امیر رضا

دو شنبه 25 اسفند 1393برچسب:, :: 22:46 ::  نويسنده : امیر رضا

فتوسنتز:

همه جانوران به طور مستقيم يا غير مستقيم، غذا و انرژي مورد نياز خودشونو از گياهان مي گيرن و گياهان هم انرژي مورد نياز خودشونو از خورشيد کسب مي کنن.

در واقع هر گياه، کارخونه بسيار بزرگيه که انرژي نوراني خورشيد رو به انرژي شيميايي تبديل مي کنه.

فکرشو بکنين اگه اين کارخونه ها تعطيل بشن، هممون از گشنگي مي ميريم. تبديل انرژي نوراني به انرژي شيميايي توسط گياهان رو فتوسنتز مي گن. انرژي شيميايي به صورت اندوخته غذايي در ساقه، ريشه، برگ، ميوه و يا دانه گياه ذخيره مي شه.

♥ 

در فتوسنتز، دي اکسيدکربن و آب که هر دو غير آلي هستن به ترکيبات آلي مثل هيدراتهاي کربن تبديل مي شن. مهمترين هيدرات کربني که در فرآيند فتوسنتز ساخته مي شه، گلوکزه. آزاد شدن اکسيژن هم يکي ديگه از محصولات فرآيند فتوسنتزه.

تنها جانداران غير وابسته به فتوسنتز، باکتريهاي شيميواتوتروف هستن که در مجموع کمتر از 1 ميليونيوم کل ماده زنده روي زمين رو تشکيل مي دن.

با توجه به حدود 200 ميليارد تن کربن که سالانه وارد فرآيندهاي فتوسنتز مي شه، فتوسنتز عظيم ترين واقعه شيميايي روي زمينه. انرژي خورشيدي اي که سالانه از طريق فتوسنتز و به صورت هيدرات کربن به دام مي افته، معادل Â¼مجموع انرژي حاصل از همه منابع انرژي در دسترسه. آب و دي اکسيد کربن، مواد اوليه شناخته شده و هيدرات کربن و اکسيژن محصولات نهايي فتوسنتز هستن.

بنابراين معادله کلي و شيميايي اين فرآيند چنين نوشته مي شود.

6Co+ 6H2O → C6H12O6 + 6O2

شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : امیر رضا

بعد از انجام مقدمات نماز (مثل گرفتن وضو و پوشیدن لباسی مناسب )

در رکعت اول

1-ابتدا نیت خواندن نماز را در ذهن می گذرانید وبعد طبق تصاویرو توضیحات بیان شده ؛  نماز راادامه دهید.

2-تكبير گفتن(  تکبیره الاحرام )

 

 

 دستها را تا نزديك گوش بالا مي بريم و مي گوييم :الله أكبر



   

3- قيام :

پس از تكبير گفتن سوره ي حمد و بعد از آن يك سوره ي ديگر از قرآن ، مثلا"سوره ي اخلاص را مي خوانيم.
 



  4-ركوع

سپس خم مي شويم، به قدري كه دستهايمان به زانو برسد و مي گوييم:


سُبحان ربي العظيم وبحمده   


5-سجود

دو سر انگشت شست پا، دو سر زانو، دو كف دست را روي زمين و پيشاني را بر روي خاك و يا سنگ و چوب قرار  مي دهيم و ميگوييم :

سبحان ربي الأعلى و بحمده

6-قیام :
در رکعت دوم

دوباره می ایستیم و سوره ي حمد و بعد از آن يك سوره ي ديگر از قرآن ، مثلا"سوره ي اخلاص را مي خوانيم.


 


7-قنوت


در ركعت دوم پس از خواندن حمد و سوره دو دست را روبروي صورت گرفته و مي گوييم :

ربناآتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرﺓ حسنه و قنا عذاب النار


 8-ركوع



سپس  مثل رکعت اول خم مي شويم، به قدري كه دستهايمان به زانو برسد و مي گوييم:


سُبحان ربي العظيم وبحمده  

9-سجود

دو سر انگشت شست پا، دو سر زانو، دو كف دست را روي زمين و پيشاني را بر روي خاك و يا سنگ و چوب قرار  مي دهيم و ميگوييم :

سبحان ربي الأعلى و بحمده

10-تشهد



پس از سجده، سر از مهربرداشته، نشسته و مي گوييم:


أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله, اللهم صلِّ على محمد وآل محمد


یک تذکر مهم :


  ( اگر نماز شما دو رکعتی است در ادامه تشهد سلام ها را می گویید ونماز را تمام می کنید )

 

*در نماز های سه رکعتی و چهار رکعتی به طریقه زیر نماز را ادامه دهید :

 

  -قيام
ركعت سوم



*تسبیحات اربعه

در ركعت سوم تسبیحات اربعه را می گوییم:

سُبحان الله, والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أكبر




سپس به ركوع و بعد از آن به سجده میرویم و دوباره

در ركعت چهارم

تسبحات اربعه را می گوییم.
 

سلام بعد از تشهد :

در ركعت آخر پس از آنكه به ركوع و سجده رفتیم نشسته و پس از تشهد می گوییم:

السلام عليك أيُّها النبي ورحمة الله وبركاته، السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
   



بچه های عزیزم !

نماز ظهر و عصر و عشاء كه چهار ركعت هستند را به این شكل می خوانیم.

اما در نماز صبح كه دو ركعت است پس از تشهد در ركعت


دوم سلام می گوییم و در نماز مغرب كه سه ركعت است در ركعت سوم پس از سجده تشهد و سلام می گوییم.


بچه های نازنین بعد از نمازتون دعای برای سلامتی و ظهور امام زمان (عج) كه شما رو خیلی دوست داره،یادتون نره.

سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 10:33 ::  نويسنده : امیر رضا

بدن براي ساختن هموگلوبين به آهن نياز دارد. اين حالت معمولا در اثر از دست دادن خون به دليل مشكلاتي همچون عادت ماهانه طولاني و سنگين، زخم‌هاي داخلي، پوليپ‌هاي روده يا سرطان روده بروز مي‌كند.

همچنين، رژيم غذايي فاقد آهن كافي مي‌تواند منجر به بروز اين حالت شود. در دوره بارداري نيز عدم وجود آهن كافي براي مادر و جنين موجب كم خوني از نوع فقر آهن مي‌شود.

بدن مي‌تواند با مصرف مود غذايي مانند گوشت گاو، صدف‌هاي خوراكي، اسفناج، عدس، سيب زميني كباب شده با پوست و تخمه گل آفتابگردان، آهن مورد نياز خود را به دست آورد.

2- كم خوني مگالوبلاستيك يا فقر ويتامين: اين نوع كم خوني معمولا در اثر كمبود فوليك اسيد يا ويتامين B-12 بروز مي‌كند. اين ويتامين‌ها به بدن در سالم نگهداشتن خون يا سيستم عصبي كمك مي‌كنند. در اين نوع كم خوني، بدن گلبول‌هاي قرمز خوني توليد مي‌كند كه نمي‌توانند اكسيژن را به خوبي تحويل دهند.

قرص‌هاي مكمل حاوي فوليك اسيد مي‌توانند اين نوع كم خوني را درمان كنند. فوليك اسيد را همچنين مي‌توان از مصرف دانه‌ها و بنشن‌ها، مركبات و آب ميوه‌ها، سبوس گندم و ساير غلات، سبزيجات برگ پهن و سبز تيره، گوشت طيور، صدف و كبد به دست آورد.

گاهي اوقات ممكن است يك متخصص نتواند تشخيص دهد كه علت اين بيماري كمبود ويتامين B-12 است. اين حالت معمولا در افراد مبتلا به كم خوني وخيم بروز مي‌كند كه در حقيقت نوعي بيماري خود ايمني است. عدم دريافت ويتامين B-12 كافي مي‌تواند موجب كرخي و بي‌حسي دست‌ها و پاها، مشكلات در راه رفتن، از دست دادن حافظه و مشكلات بينايي شود. نوع درمان بستگي به عامل مولد بيماري دارد، اما به هر حال مصرف ويتامين B-12 ضروري است.

3- بيماري‌هاي نهفته: بيماري‌هاي خاصي وجود دارند كه مي‌توانند به توانايي بدن در توليد گلبول‌هاي قرمز خوني آسيب برسانند. براي مثال، افراد مبتلا به بيماري‌هاي كليوي به ويژه بيماراني كه دياليز مي‌شوند در معرض ابتلا به كم خوني قرار دارند. كليه‌هاي اين بيماران قادر به ترشح هورمونهاي كافي براي توليد گلبول‌هاي خوني نبوده و در هنگام دياليز نيز آهن از دست مي‌دهند.

4- بيماري‌هاي خوني ارثي: اگر در خانواده سابقه بيماري خوني وجود داشته باشد، احتمال ابتلا به آن در افراد ديگر نيز افزايش مي‌يابد. يكي از امراض خوني ارثي كم خوني گلبول‌هاي داسي شكل است. به جاي توليد گلبول‌هاي قرمز خوني طبيعي كه به راحتي درون رگ‌هاي خوني حركت مي‌كنند، گلبول‌هاي داسي شكل حركت سختي داشته و داراي لبه‌هاي خميده هستند. اين گلبول‌ها نمي‌توانند در رگ‌هاي خوني ظريف به آساني حركت كنند و در نتيجه مسير رسيدن خون به اعضاي بدن را مسدود مي‌كنند. بدن گلبول‌هاي قرمز داسي شكل را نابود مي‌كند، اما نمي‌تواند با سرعت كافي انواع طبيعي و سالم جديدي را توليد كند. اين امر موجب بروز كم خوني مي‌شود نوع ديگري از كم خوني ارثي تالاسمي است. تالاسمي زماني بروز مي‌كند كه بدن ژن‌هاي ويژه‌اي را از دست مي‌دهد و يا ژن‌هاي غير طبيعي مختلف از والدين به كودك ارث مي‌رسد كه به نحوه توليد هموگلوبين تاثير منفي مي‌گذارند.

5- كم خوني آپلاستيك: نوع نادري از كم خوني است و زماني بروز مي‌كند كه بدن به اندازه كافي گلبول قرمز توليد نمي‌كند. از آنجا كه اين امر بر گلبول‌هاي سفيد نيز تاثير مي‌گذارد، از اين خطر بالاي بروز عفونت‌ها و خونريزي‌هاي غير قابل توقف مي‌شود. اين حالت دلايل مختلفي دارد كه عبارتند از: الف - روش‌هاي درماني سرطان‌ها (پرتودرماني و شيمي درماني)

ب- قرار گرفتن در معرض مواد شيميايي سمي (مانند مواد مورد استفاده در برخي حشره‌كش‌ها، رنگ و پاك كننده‌ها و شوينده‌هاي خانگي)

پ ـ برخي داروها (مانند داروهاي مخصوص درمان روماتيسم مفصلي)

ت- بيماري‌هاي خود ايمني (مانند لوپوس)

ث - عفونت‌هاي ويروسي كه بر تراكم استخواني تاثير مي‌گذارد.

نوع درمان بستگي به ميزان حاد بودن كم خوني دارد. اين بيماري را مي‌توان با تعويض خون، مصرف دارو و يا پيوند مغز استخوان درمان كرد. كم خوني براي پيشرفت در بدن به گذر زمان احتياج دارد. در آغاز ممكن است هيچ علايمي بروز نكند و يا علايم بيماري بسيار خفيف باشد، اما با پيشرفت بيماري مي‌توان شاهد علايمي چون خستگي، ضعف، عدم توانايي در كار و تحصيل، كاهش دماي بدن، پريدگي رنگ پوست، ضربان قلب سريع، كوتاهي تنفس‌ها، درد سينه، سرگيجه، تحريك پذيري، كرخي و سردي دست‌ها و پاها و سردرد بود. تشخيص اين بيماري با انجام يك آزمايش خون امكانپذير است. در صورت مثبت بودن جواب آزمايش و ابتلا به كم خوني انجام آزمايشات ديگري نيز براي تشخيص نوع آن ضروري است. انتخاب نوع درمان كم خوني بستگي به علت بروز آن دارد. براي مثال، نحوه درمان كم خوني گلبول‌هاي داسي شكل با نحوه درمان كم خوني ناشي از رژيم غذايي فاقد آهن يا فوليك اسيد متفاوت است. از اين رو براي كشف بهترين روش معالجه بايد به متخصص مربوطه مراجعه كرد.

به روش‌هاي گوناگون مي‌توان مانع از بروز برخي انواع كم خوني شد كه مجموعه‌اي از آنها در زير آمده است؛

1- مصرف غذاهاي حاوي آهن زياد از جمله گوشت قرمز، ماهي، مرغ، تخم‌مرغ، ميوه‌هاي خشك شده، عدس و لوبيا، سبزيجات سبز برگ پهن مانند اسفناج، كلم و يا غله‌هاي حاوي آهن غني شده.

2- مصرف مواد خوراكي كه جذب آهن را در بدن افزايش مي‌دهد مانند آب پرتغال، توت فرنگي، كلم و يا ساير ميوه‌ها و سبزيجات حاوي ويتامين C.

3- خودداري از نوشيدن قهوه و چاي همراه با وعده‌هاي غذايي چرا كه اين نوشيدني‌ها جذب آهن در بدن را دشوار مي‌كند.

4- كلسيم جذب آهن را مشكل مي‌كند لذا براي به كار گرفتن بهترين روش براي مصرف كلسيم به ميزان مناسب و كافي با پزشك متخصص بايد مشورت كرد.

5- اطمينان از مصرف كافي فوليك اسيد و ويتامين B-12 در رژيم غذايي

6- مشاوره با پزشك براي خوردن قرص‌هاي مكمل آهن چرا كه مصرف اين قرص بدون مشورت با فرد متخصص صحيح نيست. اين قرص‌ها در دو نوع فروس و فريك ارايه مي‌شوند. جذب فروس در بدن بهتر صورت مي‌گيرد اما اثرات جانبي مانند تهوع، استفراغ و اسهال در پي دارد با اين حال اين اثرات جانبي را مي‌توان با كمك برخي اقدامات كاهش داد، از آن جمله اينكه ابتدا با نيمي از دوز تجويز شده شروع كرد و به تدريج آن را به دوز كامل رساند. قرص را در دوزهاي تقسيم شده مصرف كرد. قرص را همراه با غذا مصرف كرد و اگر نوعي از قرص آهن مشكلاتي ايجاد مي‌كند با متخصص مربوطه براي مصرف نوع ديگر مشورت كرد.

7- زناني كه باردار نبوده اما در سن بارداري قرار دارند بايد هر 5 تا 10 سال يكبار آزمايش كم خوني بدهند. اين امر حتي در شرايط سلامت بايد صورت گيرد. انجام اين آزمايش‌ها بايد از زمان نوجواني آغاز شود.

8- همچنين زناني كه باردار نيستند و در سن بارداري قرار دارند در صورت داشتن علايمي چون عادت ماهانه شديد و طولاني، مصرف آهن كم و يا تشخيص قبلي ابتلا به كم خوني بايد هر سال آزمايش خون بدهند. اكثر افراد از طريق يك رژيم غذايي سالم و منظم مي‌توانند از غذاهاي سرشار از آهن استفاده كنند اما برخي افراد نمي‌تواند آهن كافي بدست آورند كه مهمترين اين افراد دختران نوجوان و زنان در سن بارداري هستند كه يا در هر عادت ماهانه خون زيادي را از دست مي‌دهند يا بيش از يك بچه دارند و يا از IUD استفاده مي‌كند.

كودكان نوپا و زنان باردار نيز در اين گروه هستند. اين افراد بايد به طور دوره‌اي آزمايش كم خوني بدهند و در صورت فقر آهن حتما بايد با مشورت پزشك از مكمل‌هاي آهن استفاده كند كه نحوه درمان مشكل آنها بر عهده پزشك است.

وقتى به اسامى كسانى كه از كوفه براى امام حسين عليه‌السّلام نامه نوشتند و او را دعوت كردند، نگاه مى‌كنيد، مى‌بينيد همه جزو طبقه‌ى خواص و از زبدگان و برجستگان جامعه‌اند. تعداد نامه‌ها زياد است. صدها صفحه نامه و شايد چندين خورجين يا بسته‌ى بزرگ نامه، از كوفه براى امام حسين عليه‌السّلام فرستاده شد. همه‌ى نامه‌ها را بزرگان و اعيان و شخصيّتهاى برجسته و نام و نشاندار و همان خواص نوشتند. منتها مضمون و لحن نامه‌ها را كه نگاه كنيد، معلوم مى‌شود از اين خواصِ طرفدارِ حق، كدامها جزو دسته‌اى هستند كه حاضرند دينشان را قربانى دنيايشان كنند و كدامها كسانى هستند كه حاضرند دنيايشان را قربانى دينشان كنند. از تفكيكِ نامه‌ها هم مى‌شود فهميد كه عدّه‌ى كسانى كه حاضرند دينشان را قربانى دنيا كنند، بيشتر است. نتيجه در كوفه آن مى‌شود كه مسلم بن عقيل به شهادت مى‌رسد و از همان كوفه‌اى كه هجده هزار شهروندش با مسلم بيعت كردند، بيست، سى هزار نفر يا بيشتر، براى جنگ با امام حسين عليه‌السّلام به كربلا مى‌روند! يعنى حركت خواص، به دنبال خود، حركت عوام را مى‌آورد

نمى‌دانم عظمت اين حقيقت كه براى هميشه گريبان انسانهاى هوشمند را مى‌گيرد، درست براى ما روشن مى‌شود يا نه؟ ماجراى كوفه را لابد شنيده‌ايد. به امام حسين عليه‌السّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستين گام، مسلم‌بن عقيل را به كوفه اعزام كرد. با خود انديشيد: “مسلم را به آن‌جا مى‌فرستم. اگر خبر داد كه اوضاع مساعد است، خود نيز راهى كوفه مى‌شوم.” مسلم بن عقيل به محض ورود به كوفه، به منزل بزرگان شيعه وارد شد و نامه‌ى حضرت را خواند. گروه گروه، مردم آمدند و همه، اظهار ارادت كردند. فرماندار كوفه، “نعمان‌بن‌بشير” نام داشت كه فردى ضعيف و ملايم بود. گفت: “تا كسى با من سرِ جنگ نداشته باشد، جنگ نمى‌كنم.” لذا با مسلم مقابله نكرد. مردم كه جوّ را آرام و ميدان را باز مى‌ديدند، بيش از پيش با حضرت بيعت كردند. دو، سه تن از خواصِ جبهه‌ى باطل - طرفداران بنى‌اميّه - به يزيد نامه نوشتند كه “اگر مى‌خواهى كوفه را داشته باشى، فرد شايسته‌اى را براى حكومت بفرست؛ چون نعمان بن بشير نمى‌تواند در مقابل مسلم‌بن عقيل مقاومت كند.” يزيد هم عبيداللَّه بن زياد، فرماندار بصره را حكم داد كه علاوه بر بصره - به قول امروز، “با حفظ سمت” - كوفه را نيز تحت حكومت خود درآور. عبيداللَّه بن زياد از بصره تا كوفه يكسره تاخت. (در قضيه‌ى آمدن او به كوفه هم نقش خواص معلوم مى‌شود، كه اگر ديدم مجالى هست، بخشى از آن را برايتان نقل خواهم كرد.) او هنگامى به دروازه‌ى كوفه رسيد كه شب بود. مردم معمولى كوفه - از همان عوامى كه قادر به تحليل نبودند - تا ديدند فردى با اسب و تجهيزات و نقاب بر چهره وارد شهر شد، تصوّر كردند امام حسين عليه‌السّلام است. جلو دويدند و فرياد “السّلام عليك يا بن رسول‌اللَّه” در فضا طنين افكند!

ويژگى فرد عامى، چنين است. آدمى كه اهل تحليل نيست، منتظر تحقيق نمى‌شود. ديدند فردى با اسب و تجهيزات وارد شد. بى آن‌كه يك كلمه حرف با او زده باشند، تصوّر غلط كردند. تا يكى گفت “او امام حسين عليه‌السّلام است” همه فرياد “امام حسين، امام حسين” برآوردند! به او سلام كردند و مقدمش را گرامى داشتند؛ بى آن‌كه صبر كنند تا حقيقت آشكار شود. عبيداللَّه هم اعتنايى به آنها نكرد و خود را به دارالاماره رساند و از همان جا طرح مبارزه با مسلم بن عقيل را به اجرا گذاشت. اساس كار او عبارت از اين بود كه طرفداران مسلم بن عقيل را با اشدّ فشار مورد تهديد و شكنجه قرار دهد. بدين جهت، “هانى بن عروه” را با غدر و حيله به دارالاماره كشاند و به ضرب و شتم او پرداخت. وقتى گروهى از مردم در اعتراض به رفتار او دارالاماره را محاصره كردند، با توسّل به دروغ و نيرنگ، آنها را متفرق كرد.

در اين مقطع هم، نقش خواصِ به اصطلاح طرفدارِ حق كه حق را شناختند و تشخيص دادند، اما دنيايشان را بر آن مرجّح دانستند، آشكار مى‌شود. از طرف ديگر، حضرت مسلم با جمعيت زيادى به حركت درآمد. در تاريخ “ابن اثير” آمده است كه گويى سى هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. از اين عدّه فقط چهار هزار نفر دوْرادوْر محلّ اقامت او ايستاده بودند و شمشير به دست، به نفع مسلم بن عقيل شعار مى‌دادند.

اين وقايع، مربوط به روز نهم ذى‌الحجّه است. كارى كه ابن زياد كرد اين بود كه عدّه‌اى از خواص را وارد دسته‌هاى مردم كرد تا آنها را بترسانند. خواص هم در بين مردم مى‌گشتند و مى‌گفتند “با چه كسى سر جنگ داريد؟! چرا مى‌جنگيد؟! اگر مى‌خواهيد در امان باشيد، به خانه‌هايتان برگرديد. اينها بنى‌اميّه‌اند. پول و شمشير و تازيانه دارند.” چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراكندند كه آن حضرت به وقت نماز عشا هيچ كس را همراه نداشت؛ هيچ‌كس!

آن گاه ابن زياد به مسجد كوفه رفت و اعلان عمومى كرد كه “همه بايد به مسجد بيايند و نماز عشايشان را به امامت من بخوانند!

تاريخ مى‌نويسد: “مسجد كوفه مملو از جمعيتى شد كه پشت سر ابن زياد به نماز عشا ايستاده بودند.” چرا چنين شد؟ بنده كه نگاه مى‌كنم، مى‌بينم خواصِ طرفدارِ حقْ مقصرّند و بعضى‌شان در نهايتِ بدى عمل كردند. مثل چه كسى؟ مثل “شريح قاضى”. شريح قاضى كه جزو بنى‌اميّه نبود! كسى بود كه مى‌فهميد حق با كيست. مى‌فهميد كه اوضاع از چه قرار است. وقتى “هانى بن عروه” را با سر و روى مجروح به زندان افكندند، سربازان و افراد قبيله‌ى او اطراف قصر عبيداللَّه زياد را به كنترل خود درآوردند.

ابن زياد ترسيد. آنها مى‌گفتند: “شما هانى را كشته‌ايد.” ابن زياد به “شريح قاضى” گفت: “برو ببين اگر هانى زنده است، به مردمش خبر بده.” شريح ديد هانى بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانى به شريح افتاد، فرياد برآورد: “اى مسلمانان! اين چه وضعى است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نيامدند؟! چرا نمى‌آيند مرا از اين‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟!” شريح قاضى گفت: “مى‌خواستم حرفهاى هانى را به كسانى كه دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعكس كنم. اما افسوس كه جاسوس عبيداللَّه آن‌جا حضور داشت و جرأت نكردم!” “جرأت نكردم” يعنى چه؟ يعنى همين كه ما مى‌گوييم ترجيح دنيا بر دين! شايد اگر شريح همين يك كار را انجام مى‌داد، تاريخ عوض مى‌شد. اگر شريح به مردم مى‌گفت كه هانى زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبيداللَّه قصد دارد او را بكشد، با توجّه به اين‌كه عبيداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها مى‌ريختند و هانى را نجات مى‌دادند. با نجات هانى هم قدرت پيدا مى‌كردند، روحيه مى‌يافتند، دارالاماره را محاصره مى‌كردند، عبيداللَّه را مى‌گرفتند؛ يا مى‌كشتند و يا مى‌فرستادند مى‌رفت. آن گاه كوفه از آنِ امام حسين عليه‌السّلام مى‌شد و ديگر واقعه‌ى كربلا اتّفاق نمى‌افتاد! اگر واقعه‌ى كربلا اتّفاق نمى‌افتاد؛ يعنى امام حسين عليه‌السّلام به حكومت مى‌رسيد. حكومت حسينى، اگر شش ماه هم طول مى‌كشيد براى تاريخ، بركات زيادى داشت. گرچه، بيشتر هم ممكن بود طول بكشد.

يك وقت يك حركت بجا، تاريخ را نجات مى‌دهد و گاهى يك حركت نابجا كه ناشى از ترس و ضعف و دنياطلبى و حرص به زنده ماندن است، تاريخ را در ورطه‌ى گمراهى مى‌غلتاند. اى شريح قاضى! چرا وقتى كه ديدى هانى در آن وضعيت است، شهادتِ حق ندادى؟! عيب و نقصِ خواصِ ترجيح دهنده‌ى دنيا بر دين، همين است.

به داخل شهر كوفه برگرديم:وقتى كه عبيداللَّه بن زياد به رؤساى قبايل كوفه گفت “برويد و مردم را از دُورْ مسلم پراكنده كنيد وگرنه پدرتان را در مى‌آورم” چرا امر او را اطاعت كردند؟! رؤساى قبايل كه همه‌شان اموى نبودند و از شام نيامده بودند! بعضى از آنها جزو نويسندگان نامه به امام حسين عليه‌السّلام بودند. “شَبَثْ بن ربْعى” يكى از آنها بود كه به امام حسين عليه‌السّلام نامه نوشت و او را به كوفه دعوت كرد. همو، جزو كسانى است كه وقتى عبيداللَّه گفت “برويد مردم را از دُوْر مسلم متفرّق كنيد” قدم پيش گذاشت و به تهديد و تطميع و ترساندنِ اهالى كوفه پرداخت!

چرا چنين كارى كردند؟! اگر امثال شَبَثْ بن ربْعى در يك لحظه‌ى حسّاس، به جاى اين‌كه از ابن زياد بترسند، از خدا مى‌ترسيدند، تاريخ عوض مى‌شد. گيرم كه عوامْ متفرّق شدند؛ چرا خواصِ مؤمنى كه دوْر مسلم بودند، از او دست كشيدند؟ بين اينها افرادى خوب و حسابى بودند كه بعضيشان بعداً در كربلا شهيد شدند؛ اما اين‌جا، اشتباه كردند.

البته آنهايى كه در كربلا شهيد شدند، كفّاره‌ى اشتباهشان داده شد. درباره‌ى آنها بحثى نيست و اسمشان را هم نمى‌آوريم. اما كسانى از خواص، به كربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفيق پيدا نكردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابين شوند. چه فايده؟! وقتى امام حسين عليه‌السّلام كشته شد؛ وقتى فرزند پيغمبر از دست رفت؛ وقتى فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتى حركت تاريخ به سمت سراشيب آغاز شد، ديگرچه فايده؟! لذاست كه در تاريخ، عدّه‌ى توّابين، چند برابر عدّه‌ى شهداى كربلاست. شهداى كربلا همه در يك روز كشته شدند؛ توّابين نيز همه در يك روز كشته شدند. اما اثرى كه توّابين در تاريخ گذاشتند، يك هزارم اثرى كه شهداى كربلا گذاشتند، نيست! به‌خاطر اين‌كه در وقت خود نيامدند. كار را در لحظه‌ى خود انجام ندادند. دير تصميم گرفتند و دير تشخيص دادند.

چرا مسلم بن عقيل را با اين‌كه مى‌دانستيد نماينده‌ى امام است، تنها گذاشتيد؟! آمده بود و با او بيعت هم كرده بوديد. قبولش هم داشتيد. (به عوام كارى ندارم. خواص را مى‌گويم.) چرا هنگام عصر و سرِ شب كه شد، مسلم را تنها گذاشتيد تا به خانه‌ى “طوعه” پناه ببرد؟! اگر خواص، مسلم را تنها نمى‌گذاشتند و مثلاً، عدّه به صد نفر مى‌رسيد، آن صد نفر دُوْر مسلم را مى‌گرفتند. خانه‌ى يكى‌شان را مقرّ فرماندهى مى‌كردند. مى‌ايستادند و دفاع مى‌كردند. مسلم، تنها هم كه بود، وقتى خواستند دستگيرش كنند، ساعتها طول كشيد. سربازان ابن زياد، چندين بار حمله كردند؛ مسلم به تنهايى همه را پس زد. اگر صد نفر مردم با او بودند، مگر مى‌توانستند دستگيرش كنند؟! باز مردم دورشان جمع مى‌شدند. پس، خواص در اين مرحله، كوتاهى كردند كه دوْر مسلم را نگرفتند.

منبع:رجا نیوز

چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, :: 12:46 ::  نويسنده : امیر رضا

 

 


آن سوي مه

انگار هميشه باد مي آيد

چيزي شبيه گرگ

وقتي

كسي ناله مي زند

و صدايش ضعيف هم نمي توان گفت

باد

صدا را نامفهوم مي كند

هيچ كس به دادش نمي رسد

چه مصيبت عظيمي كه باد نمي آيد

اين صداي بوق ماشين است

و اين مه

دود ماشين

بشر به دست خودش كشته شد

یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 14:0 ::  نويسنده : امیر رضا

شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي ( ع) مي رسيدند از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكري فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت كنيد ، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد ، كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينكه زماني دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت كنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت كبري ، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يكي از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجري كه به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختي مي باشد باري ، حضرت مهدي ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامي ، مي بايست حضرت مهدي بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلي منحرف كنند ، و وراثت معنوي و رسالت اسلامي و ولايت ديني را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند كودكي همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد ، و جعفر كذاب عموي خود را كه آماده نماز گزاردن بر پيكر امام بود به كناري زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد

شنبه 6 آبان 1391برچسب:, :: 20:13 ::  نويسنده : امیر رضا

 

 

آیا احساس کسالت و بیهودگی می کنید؟ شاید چنین احساسی بیشتر از آن که به جسم شما مربوط باشد به روح و روانتان بستگی داشته باشد شاید شما به یک تلنگر روحی نیاز داشته باشید.

 
   
 
 
 
 
 
 
   
   
 
 
آیا احساس کسالت و بیهودگی می کنید؟ شاید چنین احساسی بیشتر از آن که به جسم شما مربوط باشد به روح و روانتان بستگی داشته باشد شاید شما به یک تلنگر روحی نیاز داشته باشید. در واقع همان طور که انرژی فیزیکی و جسمانی شما حاصل رژیم غذایی سالم، ورزش و استراحت مناسب است، انرژی روانی هم از طریق زیستن به انواع روش هایی حاصل می شود که به شما احساس امیدواری، اعتمادبه نفس، سرزنده بودن، عشق و نائل شدن به تمامی چیزهایی که دوست دارید، می بخشند. از افرادی که مدام نق می زنند و شاکی هستند یا این که شما را درگیر مشکلات شخصی خود می کنند، حذر کنید. بیشتر وقت خود را با افرادی سپری کنید که به شما از خودتان احساس خوبی بدهند یا این که به طریقی شما را احیا کنند و نیروی تازه ای ببخشند.
به عبارتی دیگر با افرادی معاشرت کنید که موج مثبت تولید می کنند. برای این که به زندگی احساس بهتری ببخشید و حسی جدید داشته باشید باید روش هایی را در زندگی به کار ببندید. اگر ۱۹ روش زیر را انجام دهید کسالت دیگر در شما معنا نخواهد داشت. امتحان کردن روش های زیر نه تنها ضرری ندارد بلکه بسیار هم مفید است. پس زمان را از دست ندهید و امتحان کنید.
۱) دوست خودتان باشید:
سعی کنید همان طور که با صمیمی ترین دوستانتان برخورد می کنید، با خودتان نیز رفتار کنید. وقتی که دوستی یا کسی که به او علاقه دارید در وضعیت روحی بدی به سر می برد و از شما کمک می خواهد برای او چه می کنید؟ از او می خواهید تا نگران نباشد. به او می گویید استراحت کند یا به نوعی سرخودش را سرگرم کند و به مشکلش فکر نکند و... در این حالت و در این روزها به خودتان نیز همان توصیه ها را بکنید.
۲) احساس پرواز کنید:
در جایی قرار بگیرید که سکوت و آرامش دارد. برای دقایقی تصور کنید پرنده ای هستید که در آسمان لایتناهی در حال پرواز است. همانگونه که ابرها در آسمان حرکت می کنند، سعی کنید مشکلات را از جلوی چشمانتان عبور دهید. این روش به شما یاد می دهد که به خاطر بیاورید مشکلات قابل عبور و گذر هستند و همیشه در کنار ما نخواهند ماند.
۳) رنگ نارنجی:
از زمان های قدیم «رنگ درمانی» جزو موارد بسیار مهمی بوده که توسط روانشناسان شناخته شده است. از رنگ ها برای کاهش استرس در بیماران و دادن آرامش به آنها استفاده زیادی شده و می شود. روانشناسان معتقد هستند که رنگ نارنجی باعث افزایش حس خوش بینی، اشتیاق و شانس آوردن است. برای این که این احساس در شما شناور شود چند شاخه گل نارنجی در گلدان بگذارید و به آنها نگاه کنید. تابیدن نور نارنجی یا لیوان هایی به این رنگ نیز به شما احساس شادی می دهد. در فصل زمستان می توانید یک سبد نارنگی، خرمالو یا پرتقال روی میز بگذارید.
۴) خریدهای ارزان:
همه مردم وقتی موفق می شوند هنگام خرید تخفیف بگیرند شاد می شوند; برای این که حس شادمانی را در خود تقویت کنید ارزان تر خرید کنید و پول هایتان را پس انداز کنید تا در مواقع ضروری به کارتان بیاید و بتوانید در آن زمان ها احساس آرامش و شادی کنید.
۵) شکلات بخورید:
زنان به خوردن شکلات علاقه مند هستند، زیرا تحقیقات نشان داده که شکلات باعث می شود حالات و روحیات افراد تغییر کند. شکلات میزان سروتونین و اندروفین خون را زیاد می کند و این دو هورمون باعث شادمانی می شود. سعی کنید گاهی شکلات بخورید، تا این احساس در شما تقویت شود.
۶) مشکلات را دور بریزید:
هرچه را که به نظرتان می آید در زندگی موجب ایجاد مشکل و ناراحتی برایتان شده، برروی کاغذی بنویسید. سپس تک تک موارد را بخوانید و روی آن خط قرمز بکشید و سپس وقتی برای تمام موارد راهکار پیدا کردید، کاغذ را مچاله کنید و دور بیندازید.
۷) خوش بین باشید:
به مشکلات به گونه دیگری نگاه کنید. بر این باور باشید که حتی می توان سختی ها را نیز با نگاه دیگری دید. امید به زندگی داشته باشید. روانشناسان معتقدند اگر حتی اشخاص بیمار و بیماران لاعلاج امید خود را از دست ندهند، بر بیماری چیره خواهند شد. سعی کنید در مواقع سختی به این فکر کنید که افرادی که وضعیت بسیار دشوارتری از شما دارند همواره در کنارتان هستند. برخورد کردن با مشکلات و موانع را بیاموزید تا احساس خوشبختی کنید. برای داشتن زندگی خوب، باید انرژی مثبت داشته باشید.
۸) از هم تعریف کنید:
در زمانی که از انجام کارهای روزانه و یا در محیط کار کاملا خسته شده اید و هیچ انرژی و توانی برایتان نمانده است سعی کنید لبخند بزنید و بگویید که احساس خوبی دارید. در این لحظات از اطرافیان خود و صفات خوبی که دارند تعریف کنید. خواهید دید که بعد از لحظاتی روحیه شما تغییر خواهد کرد و احساس شادی در شما به وجود خواهد آمد.
۹) آنچه را دوست دارید بنویسید:
هر چیزی را که مورد علاقه تان است و به آن عشق می ورزید روی کاغذی بنویسید. این کار حس خوبی به شما خواهد داد. زیرا متوجه می شوید که با برگشت به خاطرات گذشته زمانی به آنچه و آن کسانی که در کنارتان زندگی کرده اند احساس محبت داشته اید.
۱۰) حمام کنید:
بعد از شناکردن در دریا احساس جوانی می کنید. برای این که احساس طراوت را در روزها و شب های پاییزی پیدا کنید کافی است یک فنجان نمک داخل وان حمام بریزید و آن را با آب گرم پر کنید. با شمع های معطری که در کنار وان می گذارید، آرامش خاصی پیدا می کنید.
۱۱) موسیقی گوش کنید:
سعی کنید برای لحظاتی موسیقی گوش کنید. با موسیقی می توانید به آرامش ذهنی برسید و مشکلات را فراموش کنید. حتی اگر شده این کار برای دقایقی یکنواختی زندگی را از بین می برد.
۱۲) استراحت کنید:
وقتی که از انجام کارهای مختلف خسته شده اید و تحت فشار زیادی قرار گرفته اید، مطمئنا نمی توانید کاری کنید که به این مشکلات پایان دهید. در این مواقع بهتر است دست از کار بکشید، کتاب جدیدی بردارید، دراز بکشید و شروع به خواندن کنید. این کار را حداقل برای یک ساعت هم که شده انجام دهید تا به اثرات بسیار موثر آن واقف شوید.
۱۳) با رنگ ها بازی کنید:
به سراغ مداد رنگی، گواش، آبرنگ و ماژیک کودکتان بروید و مثل آنها شروع به نقاشی کنید. نقاشی حالات درونی تان را بازگو می کند; همانطور که یک کودک نیز با نقاشی احساس درون خود را به خوبی نشان می دهد. با بازی کردن با رنگ ها احساس آرامش و شادی به شما دست خواهد داد.
۱۴) آزاد باشید:
سعی کنید کارهایی که تمایل به انجام آن دارید را به راحتی انجام دهید. درست مثل کودکی که دوست دارد آواز بخواند و از هیچ کس خجالت نمی کشد. اگر از آواز خواندن لذت می برید بدون این که خجالت بکشید آواز بخوانید. اگر از انجام این کار جلوی دیگران می هراسید در جای خلوتی آواز بخوانید. موسیقی و تخلیه احساسات با آواز، گردش خون شما را تنظیم می کند و احساس خوبی به شما می دهد.
۱۵) خدا را سپاس بگویید:
به یاد سه موفقیت آخرتان بیفتید و با سپاسگزاری و شکرگزاری از خداوند و کشیدن یک نفس عمیق، انرژی بیشتری ذخیره کنید.
۱۶) خیرخواهی کنید:
کمک کردن به دیگران و نسبت به آنان خیرخواه بودن، احساس خوشایندی را به افراد می بخشد. این احساس بدن را پر از هورمونی می کند که احساس خوبی را بیشتر می کند. به افراد نیازمندی که در اطرافتان وجود دارند کمک کنید، فرقی نمی کند که میزان و نوع این کمک چه باشد، مهم این است که خیرخواه باشید.
۱۷) به عکس های قدیمی نگاه کنید:
آلبوم هایتان را ورق بزنید و به عکس دوستان و اقوام نگاه کنید. با دیدن آنچه که در گذشته بوده و خاطرات سال های قبل لبخندی روی لب های شما خواهد نشست و احساس خوبی در وجودتان برپا خواهد شد.
۱۸) پیغام جدید تلفنی بگذارید:
اگر تلفن همراهتان یا تلفن خانه تان پیغام گیر دارد، جملات جدید و متفاوتی روی آن بگذارید. می توانید روی این پیغام گیر بگویید: «برای دعوت کردن من به میهمانی یا شام، بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید»! می توانید جوکی تعریف کنید یا جمله ای طنز روی پیغام گیرتان ضبط کنید. این کار، به خود شما و کسی که به شما تلفن زده شادی می بخشد.
۱۹) بوهای شادی آفرین:
بعضی از بوها برای تغییر احساس انسان شناخته شده اند. گل رز، بابونه، شمعدانی معطر، لیمو و بالنگ از جمله این بوها هستند. این بوها را به عنوان خوشبوکننده و معطرکننده هوا و فضا مورد استفاده قرار دهید.

روزنامه ابتکار

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 13:14 ::  نويسنده : امیر رضا

به نام دوست......


رمضــان آمد و مهمــانـی آن یار رسید

خان گسترده ی آن یار،چه پر بار رسید

فرصتی آمده تا نوبت دیــــدار شـــــود

خبر بخشــــش خاطی و گنهکار رسید


http://ma3ta.com
 

سلام ما رو در این شب نورانی و پر خیر و فضیلت پذیرا باشید....


درمورد این ماه گفتنی بسیار است و فرصت کم....


در این ماه مبارک است که پروردگار عالم بر بندگان خویش کتاب مقدس آسمانی را نازل فرمود تا بنی آدم که اشرف مخلوقات خوانده شده است از هدایات ان در زندگی روزمره خویش بهره مند شوند......


بهتر دیدم اگر قرار است مطلبی گفته شود ، آن از سخنان پیامبرمان باشد.....



روایتی است از پیغمبر بزرگوار اسلام که فرموده اند:

در جمعه آخر ماه شعبان پس از ستایش و ثنای خداوند فرمود: ای مردم ماهی بر شما سایه افكنده است كه در آن ماه شبی است كه از هزار ماه نیكوتر است، و آن ماه رمضان است، پروردگار روزه این ماه را واجب فرمود و عبادت و بپاداشتن نماز را در یك شب این ماه برابر با عبادت هفتاد شب ماههای دیگر قرار داده است، آن كسی كه در این ماه كردار نیكی از امور مندوب و مستحب بجای آورد، آفریدگار پاداش واجبی را به وی عطاء می فرماید...

 

این ماه، ماه شكیبایی است و پاداش شكیبایی بهشت است این ماه، ماه مساوات و برابری است و ماهی است كه خداوند بر روزی افراد با ایمان می افزاید، آنكس كه در این ماه مؤمن روزه داری را افطار دهد برای وی پاداش آزاد كردن بنده ای در دربار كبریائی پروردگار منظور می شود و گناهان گذشته اش مورد آمرزش قرار می گیرد

 

 http://ma3ta.com


همچنین رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرموده اند:

ماه رمضان، ماه خداى عزوجل است كه در آن پاداش كارهاى نیك دو برابر مى‏شود و گناهان زدوده مى‏شود.

ماه رمضان، ماه بركت و افزایش است.

ماه رمضان، ماه بازگشت و انابه است.

ماه رمضان، ماه توبه است.

ماه رمضان، ماه آمرزش گناهان و مغفرت است.

ماه رمضان، ماه آزادى و رهایى از جهنم و دستیابى به بهشت است.

 

http://ma3ta.com

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 13:2 ::  نويسنده : امیر رضا

 

 

عکس از کردستان ایران

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 13:1 ::  نويسنده : امیر رضا
این شعر زیبا و پر معنی و مفهوم ، تقدیم به شما

 به خود آ    www.ma3ta.com

نه مرادم ، نه  مریدم


نه پیامم ، نه کلامم


نه سلامم ، نه علیکم


نه سپیدم ، نه سیاهم


نه چنانم که توگویی ، نه چنینم که تو خوانی


نه آنگونه که گفتند و شنیدی


نه سمائم ، نه زمینم


نه به زنجیر کسی بسته و برده ی دینم


نه سرابم


نه برای دل تنهایی تو جام شرابم


نه گرفتار و اسیرم


نه حقیرم


نه فرستاده پیرم


نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم


نه جهنم ، نه بهشتم


چنین است سرشتم


این سخن را من از امروز نگفتم ، نه نوشتم


بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم



حقیقت نه به رنگ است و نه بو


نه به های است و نه هو


نه به این است و نه او


نه به جام است و سبو



گر به این نقطه رسیدی


به تو سربسته و در پرده بگویم


تا کسی نشنود این راز گهربـار جهان را


آنچه گفتند و سرودند تو آنی


خود تو جان جهانی


گر نهانی و عیانی


تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی


تو ندانی که خود آن نقطه عشقی


تو اسرار نهانی


همه جا تو


نه یک جای


نه یک پای


همه ای


با همه ای


همهمه ای


تو سکوتی


تو خود باغ بهشتی


تو به خود آمده از فلسفه چون و چرایی


به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی


همه در افلاک بزرگی


نه که جزئی


نه چو آب در اندام سبوئی


خود اویی


به خود آی ...


تا به درخانه متروکه هرکس ننشینی


و به جز روشنی شعشعه پرتو خود ، هیچ نبینی


و گل وصل بچینی


به خود آ ...

دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 12:56 ::  نويسنده : امیر رضا

به نام هست ساژخاک هستی       هم او رامی طلب هر جا که هستی  

1-خشم پدر

مردی به اتومبیل جدیدش ور می رفت که پسر جهارساله اش تکه سنگی برداشت وروی بدنه آن خطوطی کشید . آه از نهاد مرد برآمد . او آنچنان عصبانی شد که متوجه نبود با آچار پسرش را تنبیه می کند ......

در بیمارستان به سبب شکستگی های فراوان چهار انگشت پسرش را قطع کردند . وقتی پسر متوجه نگرانی پدرش شد پرسید بابا کی انگشتان من در خواهند امد . مرد بغض کرده بود ونمی توانست چیزی بگوید یعنی چیزی هم نداشت که بگوید ....با چشم های اشک بار به حیاط بیمارستان آمد وبه طرف اتومبیل رفت وچند بار به ان لگد زد . نادم از کاری که کرده بود . روبروی اتومبیل نشست وبه  خطوطی که پسرش کشیده بود نگاه کرد . او نوشته بود << دوستت دارم پدر >>

2-پزشک ووکیل

در یک مهممانی پزشکی در کنار یک وکیل نشسته بود واز دست آشنیایان سخت در عذاب بود چون هر کدامشان نسخه ای می خواستند واز او اسم دارو می پرسیدند با وکیل درد دل کرد واز این موضوع ناراحت بود . وکیل گفت من هم اوایل کارم این مشکل را داشتم ولی آن راحل کردم . پزشک ذوق زده گفت چکار کردید لطفا به من هم بگویید . گفت خیلی راحت بود من به انها کمک کردم ولی یک هفته بعد نامه ای از طرف من دریافت کردند که آدرس وشماره حسابم در آن بود واز آنها در خواست کردم بابت چند دقیقه مشاوره ام فلان مبلغ را واریز نمایند در غیز این صورت از آنها شکایت می کنم . پزشک از وکیل خیلی تشکر کرد وجدا شدند . چند روز بعد نامه ای به دست پزشک رسید که در آن شماره حساب وکیل نوشته شده بود واز او خواسته بود که بابت مشاوره آن روز ........

3-شاید فردا دیر باشد!!

روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که قشنگ ترین جملات را در مورد دوستانشان بنویسند وخودش هم جداگانه لیستی از اسامی دانش اموزان نوشت وتمام نوشته بچه ها را جلوی اسم هر کس نوشت وفردای انروز نوشته را به بچه ها داد شور وشوق عجیبی ایجاد شد وبچه ها ذوق زده همدیگر را در اغوش گرفتند .چند سال بعد یکی از دانش اموزان در جنگ کشته شد معلم برای وداع اخر در کنار جنازه شاگرد قدیمی خودش ایستاده بود که ناگهان کسی گفت اقا شما معلم اونبودید گفت بله .گفت او همیشه از شما تعریف می کرد بطوری که من از همان تعریف ها شمارا شناختم  بعد هم پدر مقتول پیش امد و  کاغذ ی را از کیف پولش  در اورد معلم تا ان را دید شناخت کاغذی نبود جز همان که خودش یک روز خوبیهای او را نوشته بود معلم فقط قطره اشکش را به روح او تقدیم کرد که ناگهان صدای تمام دوستان در فضا پیچید وهرکس تکه کاغذی کهنه رادر می اورد ونشان می داد ....... (در مورد بدیها ی دیگران سخنرانی نکنیم ودر باره خوبیهایشان سکوت )

4-خدایاشکر

مردی خواب عجیبی دید !دید که پیش فرشته هاست .ابتدا دسته بزرگی از انها رادید که سخت مشغولند وتند وتند نامه های را باز می  کنند ودسته بندی می کنند .پرسید شما دارید جکار می کنید ؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای  را به سرعت باز می کرد گفت این جا بخش دریافت است . ما دعاها ودرخواست هایی را که آدم ها از زمین ارسال می کنند تحویل می گیریم .و جهت اقدام پیش خدا می بریم . مرد کمی جلوتر رفت . دسته بزرگ دیگری را دید که تروفرز چیزهای را داخل پاکت می گذارند وبدست فرشته دیگر می دهند پرسید شما چکار می کنید گفتند اینجا بخش ارسال است ما آرزوهایی را خدا بر اورده کرده به فرشته پیک می دهیم تا آنها را به صاحبانشان برسانند .

مرد باز هم کمی جلوتر رفت دید دسته ای را دید که بی کار نشسته اند پرسید شما چکاره اید وچرا کم کارهستید ؟گفت اینجا بخش ثبت  جواب است آدم های که جواب می فرستند .مرد پرسید آدم ها چگونه می توانند جواب بفرستند . فرشته پاسخ داد بسیار ساده است فقط کافی است بگویند : خدایا شکر .

5-دیوانه

در باغ تیمارستان ، جوانی را با رنگ پریده  ولی جذاب دیدم .بر نیمکتی  کنار اونشستم وگفتم ، چرا این جایی ؟  با تعجب به من نگاه کرد وگفت :چه سوال عجیبی !  اما جوابت را می دهم . پدرم می خواست من مثل خودش باشم . مادرم می خواست من مثل شوهرش دریانورد شوم . برادرم فکر کرد باید مثل او ورزش کار باشم استاد فلسفه مرا فیلسوف واستاد شعر مرا شاعر وریاضی .... هرکدام می خواستند مثل آنها باشم .برای همین به این جا امدم  . این جا را سالم تر می دانم .دست کم می توانم خودم باشم . سپس به طرف من برگشت وگفت : ببینم تو چرا اینجا امد ی  حتما بخاطر مشاوره وتحصیلات خوبت به اینجا آمدی . گفتم نه ، من بخاطر بازدید آمده ام . گفت آهان ... پس تو هم یکی از آنهایی هستی که در دیوانه خانه آن طرف دیوار زندگی می کند !!!

6-شادی

پیرزنی 92ساله در حالی که لباس تمیز ومرتبی پوشیده بود ، راس ساعت 8صبح برای ثبت نام به خانه سالمندان مراجعه کرد . همسرش به تازگی از دنیا رفته بود وچشمانش خوب نمی دید . با حوصله منتظر ردیف شدن کارهای اداری بود . سرانجام همراه او به راه افتادم وشروع کردم که اتاقش پنجره ای رو به باغچه دارد وآفتابگیر وپرده های زیبایی دارد گفت اتاقش را خیلی دوست دارد . من گفتم : صبر کن شما که هنوز اتاقتان را ندیده اید . جواب داد نیازی به دیدن نیست عزیزم . رضایت وشادی چیزی است که باید اراده کنی تا داشته باشی .دوست داشتن اتاقم ربطی به وسایل ونحوه چیدن آنها ندارد . مکن تصمیم پرفته ام که از ان اتاق خوشم بیاید . احساس خرسندی ولذت در درون من اتفاق می افتد نه در بیرون .و ادامه داد من هر روز صبح که بیدار می شوم با خودم می گویم دو راه بیشتر ندارم یا باید در رختخوابم بمانم و با یاد آوری ناتوانی های جسمی ام روز بدی را سپری کنم ویا اینکه باید ز رختخوابم بیرون بیایم  و شکر گذار توانایی هایم باشم که هنوز دارم . هر روز یک هدیه الهی به من است . می توانم به خاطرات خوشم سفر کنم وخوش باشم وممکن است این آخرین بار برای احساس خوشیم باشد چرا باید ان را از دست بدهم . به من نگاه کرد و همچنان لبخندی بر لب داشت .. من نیز ....

پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 14:2 ::  نويسنده : امیر رضا

شوخى و خنده جزء زندگى ما است؛ حتى در مسائل دينى نيز بعضى موقع شوخى مى‏كنيم. در بعضى چيزها به هيچ‏وجه نبايد شوخى كرد؛ از جمله قرآن و قيامت. نام قيامت كه بيايد، بايد اشك جارى شود. يكى از استادان ما تعريف مى‏كرد كه در تهران برادرى داشتم كه شيطنت مى‏كرد. مى‏آمد قم و مى‏گفت دلم برايت خيلى مى‏سوزد. توى شهرى زندگى مى‏كنى كه يك سينما ندارد و بعد مى‏گفت كه همه تكنسينها و مهندسان به جهنم مى‏روند و شما به بهشت. ولى آنها آتش جهنم را به وسيله علمشان خاموش مى‏كنند.
مسئله قيامت طورى در قرآن بيان مى‏شود كه هيچ جاى شوخى نمى‏گذارد. در مورد قيامت نبايد شوخى كرد. در نانوايى خانمى را ديدم كه دستش با سنگ داغ سوخت.
اعتراض كرد كه چرا اين را به من دادى. من گفتم اين سوختن ها خيلى زود التيام پيدا مى‏كند و بايد از آتش جهنم برحذر باشيم. گفت: اينجا من نسوزم، جهنم هر چه مى‏خواهد بشود، بشود. اين حرف عين حماقت و نادانى است كه بر يك شخص، حاكم است.
اگر بخواهيم نسل منتظر بار بياوريم، با بعضى چيزها نبايد شوخى كنيم. با نام امام زمان(عليه السلام ) نمى‏توان شوخى كرد.
اگر بخواهيم نسل منتظر تربيت كنيم، بايد با شنيدن نام ولى عصر(عليه السلام ) حالمان دگرگون و چهره‏مان متغير شود. اين تغيير چهره تأثير خودش را مى‏گذارد. اگر بچه‏اى گوشه چشم تر ما را ببيند، از هزاران آموزش مستقيم بهتر است. آن بچه مى‏بيند و در اعماق وجودش اثر مى‏گذارد. نشان دهيم كه ما درباره يك انسان مهم و بزرگ حرف مى‏زنيم كه سر سوزنى سهل‏انگارى در او وارد نمى‏شود.
نام امام زمان(عليه السلام ) كه مى‏آيد برمى‏خيزيم و دست روى سر مى‏گذاريم. اين كارى بوده كه امام رضا(عليه السلام ) قبل از تولد امام زمان(عليه السلام ) انجام مى‏داده؛ اين تكريم ها در عمل بايد نشان داده شود و مهم‏ترين تربيت نسل منتظر اين است كه نشان دهيم سخن از شخص بسيار مهمى است.


 

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 20:24 ::  نويسنده : امیر رضا

جنگل فندقلو به واسطه قرار گرفتن آن در شمال غربی کشور یکی از جنگل های مناسب برای گذران تعطیلات تابستانی است. این جنگل در 30 کیلومتری شهر اردبیل و در 10 کیلومتری جنوب شهر نمین قرار گرفته است و به خاطر داشتن جاذبه های منحصر به فرد جنگلی و نزدیکی آن به گردنه حیران پیشنهاد مناسبی برای طبیعت دوستان به شمار می رود. مساحت جنگل فندقلو از شرق خانقاه علیا واقع در مسیر جاده بین شهری نمین – آستارا شروع شده با جهت شمال غربی – جنوب شرقی در شرق روستای حور خاتمه پیدا می کند جنگل فندقلو در سرتاسر گستردگی خود از جانب غرب به اراضی مزروعی و با فاصله کوتاهی به روستاهای خانقاه علیا، آرپاتپه، ننه کران، کله سر، کریم کندی، مهدی پستی، دورجین، آلادیزگه، گرم چشمه، نیارق، سوها و حور منتهی می شود. به این ترتیب راه های مختلفی به این جنگل وجود دارد اما راه اصلی رسیدن به آن که آسفالت هم می باشد سه راهی جاده اردبیل به آستارا در نزدیکی شهر نمین است

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 20:19 ::  نويسنده : امیر رضا

 

دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 20:17 ::  نويسنده : امیر رضا

سوالی که ذهن اکثر جوانان را درگیر خود کرده و همچنین آنان را دچار نوعی نزاع درونی نموده است. از طرفی میل به زیبایی و زیبا دوستی و میل به دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن ، دختران و پسران جوان را به خود نمایی می کشاند و از دیگر سو نهیبی درونی آنان را از جلوه گری و عشوه گری باز می دارد. دلیل این امر براستی چیست؟ چرا جوانان ما دچار نزاع درونی بین خود و خود شده اند؟ عده ای در این نزاع جانب ندای درون را گرفته و از جلوه گری پرهیز می کنند و عده دیگر تن به خود نمایی می سپارند! در پاسخ به این پرسش ها عوامل زیادی را باید جستجو کرد و من فعلا به دو مورد اشاره می کنم که (العاقل و اشاره) 1 - انسان از دیر باز مقوله پوشش و پوشاندن را مورد توجه قرار داده است. حتی اجداد غارنشین ما هم به آن اعتنا می کردند ، لکن از زمانی که پوشاک با نگاهی مادی به عنوان منبعی برای درآمد مورد توجه قرار گرفت و پدیده ای به نام صنعت پوشاک بوجود آمد به تدریج مرزهای پوشش مورد تهدید و آسیب جدی قرار گرفتند ، چرا که درآمد یعنی سود بیشتر که آن در گرو فروش بیشتر و فروش بیشتر یعنی مصرف و تقاضای بیشتر که در نهایت منجر به عرضه زیاد کالا می باشد. از همین رو است که اربابان زر و زور نگاهی خصمانه به عفاف و حیای مردان و زنان که مانعی بزرگ بر سر راه سودهای کلان آنان است داشته و دارند. حال آنکه این مسئله از جانب خود ماهم مورد غفلت قرار گرفت. غفلت ما آنجا بود که پس از انقلاب اسلامی هرگز به جوانان خود مجال سخن و سوال ندادیم ، در دوره هایی آرمان های اصیل را با ایجاد شبهه هایی خطرناک زیر سوال بردیم و آنان که خواستند پاسخ دهند عملا بایکد شدند. نگفتیم که چرا انقلاب شد؟ چرا جنگ شد؟ چرا صلح شد؟ اصلا چرا مشروب خانه ها بسته شد و هزارن چرای دیگر ، و دردناک تر از همه اینکه انقلاب با تمام آمالش برای جهان بشری در حد یک شوی خیابانی سطح پایین ماند و شد راهپیمایی شکوهمند. بماند که جوانان و نسل های پس از انقلاب حجاب را به عنوان یک قانون مدنی مصوب مجلس پذیرفته اند و اگر کسی این قانون را زیر پا گذارد با او به عنوان مجرم و هنجارشکن اجتماعی برخورد می کنند ، آنگونه که با سارقان و دزدان برخورد می کنند. در صورتی که می شد از ابتدای امر ، کودکان دهه شصت را که اینک جوانان برومندی شده اند ، را تحت یک تربیت درست و نظام مند قرار داد تا آنان مقوله حجاب را نه به عنوان یک هنجار مدنی بلکه به عنوان یک هنجار درونی بپذیرند و درست در همینجاست که نظام آموزشی ما دچار تغافل شد و شاهد این مدعا گرایش دختران و پسران در اروپای سکولاریستی به عفاف و چالش و گرایش جوانان ما به آزادی پوشش در ایران اسلامی است. به نظر شما وضع موجود تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ اگر تصمیم درستی گرفته نشود ، در دهه های بعدی که نسل اول ، دیده در نقاب خاک کشیدند و نسل پورونو کراتها بر سر کار آمده اند دست به مصادره هر آن چیزی می زنند که این ملک و ملت برای آن هزینه های گزاف پرداخته اند. لذا باید چاره ای اساسی جست ، نمی توان با مسکوت گذاشتن مساله این پارادوکس درونی جوانان را حل کرد. چرا که همه آنان مادران و پدرانی می شوند که دغدغه درونی خود را به فرزندان خویش منتقل می کنند . و همان فرزندان که باز در همین چرخه معیوب آموزشی ، آموزش می بینند ، دچار دغدغه ای بس بزرگتر می شوند. در ده ها سال بعد ، امام و شهدا اسطوره هایی خواهند شد در ردیف بزرگان دیگر که در تاریخ نام و نشانی دارند ، پس با تهییج حس حماسی دیگر نمی توان آنان را به پاسداشت حجاب و ارزش های انقلاب واداشت. آنان جوابی قانع کننده می خواهند ، (چرا باید محجبه باشم؟) این سوالی است که فرزندانمان از ما خواهند پرسید. فرزندانی که دیگر به آمریکا به چشم یک شیطان بزرگ نمی نگرند و می پرسند چرا باید از جهان فناوری و پیشرفت خیره کننده جهان بشری دور باشیم ،. سوالی که حتی خیلی ها امروز می پرسند ، و دلیل تمام این پرسش ها تبیین نکردن پاسخی درست ، منطقی و قانع کننده در بیرون است ! پس بیایید برای احیای انقلابمان یکدیگر را کمی بهتر بشناسیم و خوب به نظرات هم توجه کنیم ، من ایمان دارم که از تضارب آرا و هدایت درست علمای صالح پاسخ هایی مناسب و کاملا علمی برای تمام دغدغه های جوانان مهیا می شود. (البته با پیگیری و تلاش جوانان دغدغه مند) - ان شاءالله

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, :: 11:35 ::  نويسنده : امیر رضا

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت 
دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت 

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, :: 11:33 ::  نويسنده : امیر رضا

هر کس دوست دارد خداوند هنگام سختى‏ ها و گرفتارى‏ ها دعاى او را اجابت کند، در هنگام آسایش، دعا بسیار کند.پیامبر اکرم (ص)

*******************************************************

دوستی با مردم يک نيمه عقل و خوب پرسيدن يک نيمه دانش.
«رسول‌اکرم(ص)»

*******************************************************

هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.رسول اکرم (ص)

*******************************************************

از امام صادق درباره آنچه ایمان را در بنده استوار می کند سوال شد، حضرت فرمود: آنچه استوارش می کند تقوا و پارسایی است و آنچه بیرونش می برد طمع و آزمندی است.

*******************************************************

جوانان را دریاب، زیرا که آنان سریع‏تر به کارهاى خیر روى مى‏آورند.امام صادق (ع)

دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, :: 11:31 ::  نويسنده : امیر رضا

یکی از عواملی که در جنگ بدر با وجود تعداد کم مسلمانان باعث پیروزی آنان بر مشرکین شد اطاعت از رهبری و پشتیبانی آنان از پیامبر اسلام ( ص ) بود . در این جنگ مقداد به پیروی و حمایت از پیامبر ( ص ) گفت : « ای پیامبر خدا قلب های ما با شماست . آن چه را خداوند به شما دستور داده همان را انجام بده . به خدا سوگند هرگز ما به شما سخنی را که بنی اسرائیل به موسی گفتند نخواهیم گفت . هنگامی که موسی آنان را دعوت به جهاد کرد ، بنی اسرائیل به کلیم الله گفتند که ای موسی تو و پروردگارت به جهاد بروید و ما در همین جا نشسته ایم . ولی ما خلاف این سخن را به شما عرض می کنیم و می گوییم که در سایه عنایت پروردگارت جهاد کن و ما نیز در رکاب شما نبرد می کنیم . »

پیامبر ( ص ) از شنیدن سخنان مقداد خوشحال گردید و در حق او دعا کرد .

سعدبن معاذ نیز برخاسته و گفت : « ای پیامبر خدا ، ما به تو ایمان آورده ایم و تو را تصدیق می کنیم . که آیین تو حق است . هر چه شما تصمیم بگیرید ما از آن پیروی می کنیم . به آن خدایی که تو را به رسالت مبعوث نموده است ، یک نفر از ما از پیروی تو سر باز نمی زند . ما هرگز از روبه رو شدن با دشمن نمی ترسیم . ما را به فرمان خداوند به هر نقطه ای که سلاح است روانه کن . »

سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 20:47 ::  نويسنده : امیر رضا

دقت کردین این گربه ها هم آدم شدن واسه ما ؟

قبلنا هیبتی داشتیم.از دور پخ میکردیم 3متر رو هوا بودن،

حالا از کنارمون رد میشن،نگاه معنادار چن ثانیه ای هم میکنن!

 

http://khande-bazar.com/mataleb/91.02.16/khandeh/30.jpg

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:47 ::  نويسنده : امیر رضا

قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا,النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ,لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ,اى کسانى که ايمان آورده‏ايد,سوره مباركه تحريم ،آيه شريفه ششم,خود و خانواده ي خويش را از آتشى که هيزم ,آن ،انسانها و سنگهاست نگه داريد؛ آتشى ,هرگز فرمان خدا را مخالفت,عذاب الهي,نتيجه ي گناه,پايان معاصي,پايان تلخ,فرشته يعذاب,فرشتگان الهي,مراقبت از خود و خانواده,هيزم آتش جهنم چيست؟,فرشتگان عذاب,خازنان دوزخ,ضرر,زيان,بدبختي واقعي,اسارت در آتش,نتيجه گناه,,

 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا
 النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ
 لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ
اى کسانى که ايمان آورده‏ايد
 خود و خانواده ي خويش را از آتشى که هيزم
آن ،انسانها و سنگهاست نگه داريد؛ آتشى
که فرشتگانى بر آن گمارده شده که خشن 
وسختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت
نمى‏کنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند
(به طور کامل) اجرا مى‏نمايند !
سوره مباركه تحريم ،آيه شريفه ششم

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:42 ::  نويسنده : امیر رضا

اینجا همه چی در همه!!!!

شماره 2 u love me

طالع بینی ایتالیایی است که با توجه به روز تولدتان تنظیم شده است. کافی است با توجه به روز تولد میلادیتان گروه خود را انتخاب کرده و فالتان را بخوانید.
گروه روز تولد
A =1، ۶، ۱۱، ۱۶، ۲۱، ۲۶، ۳۱
B =2، ۷، ۱۲، ۱۷، ۲۲، ۲۷
C =3، ۸، ۱۳، ۱۸، ۲۳، ۲۸
D =4، ۹، ۱۴، ۱۹، ۲۴، ۲۹
E =5، ۱۰، ۱۵، ۲۰، ۲۵، ۳۰


گروه A
به عشق به عنوان مهمترین چیز در زندگی می نگرید و عاشقِ عاشق شدن هستید. عده ای از افراد این گروه به صداقت شخصی که به او علاقه مندند چندان اطمینانی ندارند. از بودن با دوستان لذت می‌برید و همواره سعی می‌کنید تا دوستی وظیفه شناس باشید.
به سختی می‌توانید احساسات و عواطفتان را کنترل کنید، که البته گاه از نقاط ضعفتان محسوب می‌شود. کسی که بر قلب و فکرتان تاثیرگذار است، این روزها بسیار به شما کمک خواهد کرد.

گروه B
رویاها و جاه طلبی هایتان از مهمترین مسائل زندگیتان به شمار می‌روند و شما قادرید هرکاری برای تحقق بخشیدن به آنها انجام دهید. به عشق اهمیت می دهید، اما ترجیح می‌دهید به دنبال شخصی کامل باشید. به سختی به دیگران اعتماد می کنید. به دوستانتان اهمیت می‌دهید، اما خیلی چیزها را از آنها پنهان می‌کنید.
شما اهل تفکر هستید و همواره هر دو روی سکه را می‌بینید. شما می‌توانید شریک زندگیتان را خوشبخت کنید.

گروه C
شما همیشه تصمیم گیری های عقلانی را به تصمیم گیری های احساسی ترجیح می‌دهید، به همین علت از دوستان زیادی برخوردارید. به زندگی به عنوان یک هدیه ی الهی می‌نگرید.
گروهی از مردم هستند که ایدآل شما محسوب می‌شوند و شما مایلید تا مدت زمان زیادی را با آنها بگذرانید.
به خوبی می‌توانید احساسات خود را کنترل کنید اما گاهی تصمیم گیریهای شما اثر منفی بر شریک زندگی و یا دوستانتان می‌گذارد. بسیار علاقه مندید تا یک شریک زندگی خوب برای همسرتان باشید.

گروه D
شما همیشه هدفی برای دنبال کردن در زندگی دارید و همواره آماده اید تا در برآوردن آ رزوهای آنها که دوستشان دارید، کمک کنید. دوستانتان اهمیت زیادی برایتان دارند و شما همیشه آماده ی کمک به آنها هستید.
به ندرت می‌توانید احساسات خود را کنترل کنید و به همین دلیل گاه مجبور می‌شوید تا دوباره کاری کنید.

گروه E
از آن دسته آدم هایی هستید که دوست دارید عاشق باشید. تصمیم گیری های عاطفی را بر تصمیم گیری های عقلانی ترجیح می‌دهید. شما زندگی را فقط در خوش گذرانی می‌بینید و از طرفداران دوست یابی هستید.
رویاهای بسیاری در سر دارید، اما چندان در جهت تحقق آنها تلاش نمی‌کنید و شاید همین مسئله جزء نقاط ضعف شما باشد. با کسی که از نظر شما شخصی کامل است برخورد خواهید کرد .

سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : امیر رضا


در قرآن شريف آمده، خورشيد در بركه اي گل آلود غروب مي كند. اما علوم جديد چگونه مي تواند اين مسأله را اثبات كند؟ آيا به نظر نمي رسد علم جديد در اين راستا در ضلالت مبين است؟
در عرصه تحقيق و پژوهش نمي توان به تكلف گويي پرداخت، در مورد علوم قرآني نيز چنين است. در مورد آيه هاي مورد شبهه (89 و 90 سوره كهف) بايد گفت اين دو آيه درصدد بيان زبان حال يك فرد آن هم در يك فضاي خاص است، قصه از اين قرار است كه ذوالقرنين طي سفري به نقطه اي از درياي اژه، نزديك شهر ازمير رسيد. در آنجا احساس كرد دريا صورت چشمه اي به خود گرفته است و آب نيز به دليل گل و لاي ساحل تيره رنگ به نظر مي رسد. به طور طبيعي اگر كسي در حوالي غروب در ساحل دريا به تماشاي خورشيد بنشيند، احساس مي كند كه خورشيد در حال غروب است. قرآن شريف از اين حالت به زبان حال «وجدها تغرب في عين حمئة» تعبير مي كند، يعني به دليل كروي بودن زمين، هر كس هنگام غروب در ساحل دريا به تماشاي خورشيد بنشيند، احساس خواهد كرد كه خورشيد به آرامي در سينه دريا فرود مي آيد.
قرآن شريف در آيات ديگر به خورشيد و حركتهاي آن سوگند ياد مي كند و آن را از نشانه هاي الهي مي داند.(1)
خورشيد ستاره اي است كه هر انساني مي تواند طلوع و غروب آن را هر روز شاهد باشد انسانها تا قرنها فكر مي كردند كه خورشيد به دور زمين مي چرخد. هيأت پيچيده بطلميوس نيز بر اساس اين عقيده پايه گذاري شده بود كه زمين مركز جهان است، ولي عقيده اخترشناسان (حتي كپلر، كوپرنيك و گاليله) بر آن بود كه خورشيد ثابت ايستاده است. اما در اعصار جديد روشن شد كه خورشيد داراي چندين حركت است، حركت وضعي، انتقالي و... كه در اين نوشتار مجال پرداختن به آنها نيست.(2) بنابراين، به طور اختصار بايد گفت: اولاً اين دو آيه درصدد بيان طلوع و غروب واقعي خورشيد نيستند، بلكه مي خواهند يك زبان حال، در يك فضا و زمان خاص را بازگو كنند. دوم اينكه علوم جديد و تجربي، علومي گام به گام هستند و هميشه با آزمون و خطا سروكار دارند، پس علوم بشري در برابر علوم قرآني همانند طفلي است كه راه رفتن را گام به گام تمرين مي كند و لذا اگر علوم جديد در ضلالت مبين هم نباشند، چندان توسعه يافته نيستند.
از اين حيث با دقت در معاني آيات ذكر شده و مرور معاني آيات قبل و بعد، اين مسأله براي همگان ثابت خواهد شد كه خداوند شهرها و دلها را تسليم ذوالقرنين گردانيده و به وي روشن دلي عطا نموده بود.(3)
سؤال بعدي اين است كه در علوم جديد، از شهاب باران شدن آسمان سخن مي گويند؛ قرآن شريف هم به شهابهاي آسماني اشاره دارد كه براي حفاظت از نعمتهاي آسماني و جلوگيري از استراق سمع، هم چون تيرهايي به سوي شياطين پرتاب مي شوند آيا اين خبر قرآني از نظر دانشمندان قابل اثبات است؟
در پاسخ بايد گفت: قرآن شريف در آيات فراواني به آفرينش ستارگان از جمله به شهاب سنگها اشاره دارد، حتي به ستارگان نيز سوگند ياد مي كند به عنوان مثال در سوره حجر آمده است: «ما در قرآن برج هايي قرار داديم و آن را براي بينندگان آراسيتم و از هر شيطان رانده شده اي حفظ كرديم. مگر آن كس كه استراق سمع مي كند كه شهاب مبين او را تعقيب مي كند.(4)
در جاي ديگر آمده است، «ما آسمان نزديك (پايين) را با ستارگان آراستيم، تا آن را از هر شيطان خبيثي حفظ كنيم. آنها نمي توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند، (و هر گاه چنين كنند) از هر سو مورد هدف قرار مي گيرند. آنها بشدت به عقب رانده مي شوند و براي آنان مجازات دائم است. مگر آنها كه در لحظه اي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب مي كند.»(5)
هم چنين در سوره جن آمده است: «و اين كه، آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوي و تيرهاي شهاب يافتيم. و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مي نشينيم، اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابي را در كمين خود مي يابد.» (6)
هم چنين آمده «ما آسمان پايين را با چراغهاي فروزاني زينت بخشيديم و آنها (شهابها) را تيرهايي براي شيطان قرار داديم و براي آنها عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم.»(7)
«
سوگند به آسمان و كوبنده شب و تو چه مي داني كوبنده شب چيست؟ همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكي هاست.» (8)
با دقت در آيات فوق، به بخش عمده سؤال پاسخ داده مي شود. صاحب نظران و مفسران بزرگ هم در اين زمينه نظرات گوناگوني دارند كه به اختصار به آنها اشاره مي كنيم:
برخي از مفسران، همانند صاحب تفسير مجمع البيان، مسأله استراق سمع جنيان و شياطين و به دنبال آن نگهبانان و شهاب باران شدن آنها را امري حقيقي مي دانند. ولي مي گويند: ادراك و اطلاع بيشتر آن را به آينده واگذار مي كنيم و هم اكنون مسأله چندان بر ما روشن نيست.
عده اي ديگر مي گويند: بر طبق ظاهر آيات، آسمان، شياطين، جنيان، شهاب سنگها و... همه اموري واقعي و دست يافتني هستند.
گروهي ديگر مانند علامه طباطبايي در الميزان و طنطاوي در تفسيرالجواهر، تعبيرات آيات فوق را تشبيه و كنايه دانسته و آن را از باب بيان سمبوليك گرفته و به طور گوناگون بيان كرده اند. به عنوان مثال، آسمان را عالم ملكوت گرفته و بيشتر آن را به امور معنوي حمل كرده اند.(9)
پس نمي توان در اين زمينه به طور صريح و روشن قضاوت كرد، زيرا علم بشري محدود و جهان هستي و موجودات آن، اعم از مرئي و نامرئي، نامحدود ند، تا جايي كه در روايات متعدد آمده كه «الف الف عالم» (10) يعني هزاران عالم در جهان هستي وجود دارد و در تعبيرات قرآني و روايي به هفت آسمان(11) و هفت زمين نيز اشاره شده است.
به نظر مي رسد، در راستاي آيات فوق، نزديكترين و بهترين راه و روش، آن است كه ما به صراحت و متن آيات تمسك بجوييم.
صراحت متن قرآن شريف اين است كه:
مراد از آسمان، آسمان ظاهر است.
مراد از شهاب، شهاب سنگهاي مادي و واقعي است كه به سوي شياطين و جنيان پرتاب و مشتعل مي شوند.(12)
شياطين و جنيان موجودات ذي شعور و واقعي هستند كه وجود خارجي دارند، هر چند نامريي و پنهان هستند.
استراق سمع از ناحيه شياطين و جنيان يك امر واقعي و كار هر روز آنهاست.
محافظان و نگهبانان آسماني، همانند فرشتگان، موجوداتي ذي شعور و مجرد هستند و صراحت قرآن و روايات گواه اين نكته است.
در روايات وارد شده كه ابليس تا آسمان هفتم پيش مي رفت وقتي حضرت عيسي(ع) متولد شد، سه طبقه آسمان به روي ابليس ملعون بسته شد و با تولد رسول اسلام، آسمانهاي هفت گانه به روي ابليس بسته شد و به وسيله ستاره ها تيرباران شد.(13)
بنابراين هيچ امر غيرواقعي و غيرحقيقي، رمان گونه و خيالي و اسطوره اي در قرآن شريف وارد نشده است. تمام امور قرآني، چه مرئي و چه غيرمرئي، چه معنوي و چه مادي، واقعي و حقيقي است و وجود خارجي دارد. پس در واقعي بودن و حقيقي بودن اين نكات قرآني شكي نيست. اما اين كه آيا بشريت امروز هم مي تواند به همه علوم قرآني دست يابد؟ بحث ديگري است.
اگر بشر با عقل و علم اندك خود،(14) نتواند بر يك موجود نامرئي و آسماني دست يابد، دليل بر فقدان آن نيست، زيرا طبق قاعده عقلي و فلسفي «عدم الوجدان لايدل علي عدم الوجود» و همه چيز را بايد در «بقعه امكان» قرار داد.
همانطور كه مولانا مي گويد:
ديده حسي زبون آفتاب
ديده رباني جو و بياب
به عنوان مثال حضرت سليمان زبان حيوانات را مي فهميد و باد و جنيان را در تسخير خود داشت. ديگران هم مي توانند جنيان را تسخير كنند و اگر نمي توانند بحث ديگري است(15) پس در اين زمينه بايد گفت: هم شهاب سنگهايي كه مورد نظر دانشمندان ستاره شناس است و هم شهاب سنگهاي مورد نظر قرآن دست يافتني و واقعي است چون علوم قرآني هم قابل حدس و هم قابل حس و باور است، اما پاسخ به اين سؤال را كه چه زماني مي توان به پاسخ اين سؤال دست يافت و با چه راهكاري مي توان آن را كشف كرد را بايد به گذشت زمان و اهل فن واگذار نمود. كما اين كه بسياري از علوم قرآني و علوم بشري با گذشت زمان رشد پيدا كرده اند، بله پرونده اين بحث همچنان باز و لايه ها و متون قرآن سرجاي خود محفوظ است و بايد منتظر زماني شد كه علم بشري بتواند به درك آن نايل آيد.
علوم بشري مانند كيهان شناسي، در برابر علوم قرآني همچون پول خردي هستند كه تجارت با آن يا ناممكن و يا بسيار سخت است. «ذلك مبلغهم من العلم»(16) كيهان شناسي بيشتر با حس و حدس سروكار دارد. قرآن شريف مي فرمايد: «آسمان همچون خيمه اي به زمين سايه افكنده و مانند سقفي بنا شده است و اين بخش از آسمان با آسماني كه محل ريزش باران است فرق دارد. آسمان اول محل نظام كيهاني و اختران ثابت و سياري است كه در مدارهاي رياضي، نه طبيعي سير مي كنند، ولي آسمان دوم همان جو متراكم بالاي زمين است كه جايگاه ابرهاست.(17)
ر مورد زمين هم بايد گفت، قرارگاه بودن زمين(18) به معناي فراش و بستري ملايم براي زندگي است و اين به معناي حركت نيست، زيرا فرش و مهار بودن آن با كرويتش منافاتي ندارد. همچنين كرويت زمين كه موضوعي حسي و تجربي است، با روش عقلي محض قابل نفي يا اثبات نيست، بلكه بايد با روش تجربي اثبات شود، زيرا برهان عقلي در امور جزيي و خارجي راه ندارد...(19)
در مورد محفوظ بودن سقف آسمان نيز نظرات متفاوت است «و به راستي، ما در آسمان كاخهايي (كاخها و ساختمانهاي بلند آسماني) را قرار داديم و آنها را براي تماشاگران (زمين و آسمان) آراستيم و (هم) آنها را از هر شيطان رانده شده اي محفوظ داشتيم.(20)
همچنين در مورد اين كه آيا مراد از آسمان و زمين، كل عالم مادي است يا شامل مجردات هم مي شود، اختلاف نظر وجود دارد و در مورد آسمان مادي و معنوي هم بحثهاي خاصي مطرح شده كه در اين جا فرصت پرداختن به آنها نيست.
بنابراين، حفظ، به معناي ابقا و نگه داشتن از نابودي و حفظ نظام كيهاني، به معناي نگهداشتن آسمان و اجرام آسماني از ريزش و سقوط و در نتيجه هلاك اهل زمين است، همچنين ستارگان در آسمان نگهبانان الهي هستند و در طرد شيطان نقش دارند اما اين كه چه نقشي دارند، براي ما چندان روشن نيست.(21)
برخي گفته اند مراد از آسمان، جو زمين است و اين جو به گونه اي ساخته شده كه مانع ريزش سنگهاي آسماني به زمين مي شود. به گونه اي كه از نظر علمي اثبات شده كه همواره زمين از سوي آسمان سنگ باران مي شود، اما اين سنگها وقتي به جو زمين مي رسند( به علت سرعت و اصطكاك) به گاز تبديل مي شوند، لذا جو زمين محفوظ ناميده شده است. ولي به نظر مي رسد كه منظور از آسمان در اين آيه حداقل اين جو نيست. آسمان سقفي است كه بر اين جهان محسوس كشيده شده و اين جو، يا محفوظ، از سقوط ريزش و نابودي(22) محفوظ است.
به هر حال، محفوظ بودن آسمان و آسمانيان و محفوظ ماندن زمين و زمينيان از اجرام آسماني، امري بسيار مهم است. اگر يكي از ستارگان به زمين بيفتد، چه اتفاقي مي افتد؟ اگر زمينيان احتمال بدهند كه روزي يكي از ستارگان به زمين فرو خواهد افتاد چه خواهند كرد؟ اگر يك روز نظم كيهاني به هم بريزد، چه اتفاقي رخ خواهد داد؟ و اگر ...
حال انسانها بدون هيچ اتفاقي زير سقف آسمان زندگي مي كنند، زير يك سقف بسيار مطمئن و محفوظ، سقفي بسيار مستحكم، اما با ستونهايي بسيار ظريف و نامريي، انسانها هنوز ريزبين نشده اند، هنوز به دنبال ديدني ها و حيات مي چرخند از اين جهت باور كردن يك امر نامريي براي آنها سخت است.
قرآن شريف از زلزله قيامت سخن به ميان آورده است، به گونه اي كه سقف آسمان به واسطه لرزش سنگين آن فرو مي ريزد و پديده هاي هولناكي رخ مي دهد، اما آيا علم زلزله نگاري و ژئوفيزيك مي تواند به اين گونه از علوم قرآني دست يابد و يا در مورد آن پيشگويي نمايد؟ به عنوان مثال آيا مي تواند ريشتر زلزله قيامت را پيش بيني و اندازه گيري نمايد؟
آنچه در اين راستا قابل بيان است، اين است كه هم زلزله قيامت همچون قيامت امري حتمي و واقعي است و هم رخدادهاي آن.
قرآن شريف مي فرمايد: «هنگامي كه زمين به لرزش ويژه لرزانيده شود» (23)
يعني هم زلزله مي آيد و هم خيلي سهمگين وسنگين است، اما وقتي مراكز زلزله نگاري و ژئوفيزيك در مورد زلزله اين جهان حرفي براي گفتن ندارند، چگونه مي توانند از زلزله قيامت خبر بدهند؟!
وقتي زلزله هفت ريشتري، صد هزار قرباني مي گيرد، فروريختن سقف آسمان، با زلزله قيامت يك امر طبيعي و عادي است. بله با رياضي و علوم تجربي، نمي توان به آن دست يافت، بلكه بايد منتظر ماند تا زمان آن فرا برسد و خود گذشت زمان آن را بيان خواهد كرد، هر چند باور داشتن آن آسان است و قرآن شريف وقوع آن را يك امر حتمي و «لاريب فيه» مي داند.
در پايان به طور خلاصه بايد گفت:
قرآن شريف كتاب انسان سازي، هدايت و شفاست. نه كيهان شناسي، زمين شناسي و...
بين علوم قرآني و آيات الهي تناقض وجود ندارد.
علوم بشري بين آيات الهي نه تناقض مي بيند و نه تناقض علمي مي يابد.
علوم بشري در برابر علوم قرآني، همچون پول خرد است و تجارت كردن با آن مشكل است .
وقتي علوم بشري نتوانند به طور حسي بر علوم نامرئي و يا مرئي دست يابند، پرونده بحث را باز مي گذارد و نيافتن خود را دليل بر نبودن نمي يابد و از اين جهت خود را از تكلف گويي و يا تن دادن به تكلف نجات مي دهد.
__
پي نوشت ها
1-
يس آيه 38 و 40، رعد آيه2، فاطر آيه 13
2-
پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني
3-
تفسير نور، محسن قرائتي
4-
حجر، آيه هاي 18-16
5-
صافات آيه هاي 10-6
6-
جن آيه هاي 9-8
7-
ملك، آيه 5
8-
ص، آيه1
9-
تفسير نمونه، ج 11، ص51-43
10-
بحار، جلد 8، ص 374
11-
اسري، آيه 44
12-
تفسير نور، محسن قرائتي، ص 280
13-
نورالثقلين، ج 3، ص5
14-
نجم، آيه30
15-
جاثيه، آيه13
16-
نجم، آيه30
17-
تفسير ،تسنيم ج2، ص 393
18-
نمل، آيه61
19-
تفسير ، تسنيم همان
20-
حجر، آيه هاي 17-16
21-
معارف قرآن، محمدتقي مصباح يزدي
22-
همان
23-
زلزال، آيه1


منبع : روزنامه قدس

 

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:29 ::  نويسنده : امیر رضا

اول نوشت ! : این مطلب فقظ جنبه طنزگونه دارد ، ولاغیر !

لطفا به خانوما بر نخوره !

روحتون شاد بشه !

صبح ساعت ۵
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..

صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بو-سید ن  صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: باز هم خوابیده است


صبح ساعت ۷
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

 

صبح ساعت ۱۱
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است

 

ظهر ساعت ۱۲
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند

 

ظهر ساعت ۱۳
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…

 

ظهر ساعت ۱۴
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.

 

ظهر ساعت ۱۵
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

 

عصر ساعت ۱۶
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

 

عصر ساعت ۱۷
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

 

عصر ساعت ۱۸
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

 

شب ساعت ۱۹
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۰
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۱
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد..
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

 

شب ساعت ۲۲
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

 

شب ساعت ۲۳ و ۲۴
قدیم: ….س-ا-نس- ور…

جدید: در حال مشاهده ما -هوار-ه هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید.

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:25 ::  نويسنده : امیر رضا


قاصدک!



شعر مرا از بر کن، برو آن گوشه باغ، سمت آن نرگس

مست و بخوان در گوشش و بگو باور کن یک نفر یاد

تو را دمی از دل نبرد.

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:25 ::  نويسنده : امیر رضا

دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود، پریشان شد. آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ رفت تا روزهای بیش‌تری از خدا بگیرد.

داد زد و بد و بیراه گفت! (فرشته سکوت کرد)

آسمان و زمین را به هم ریخت! (فرشته سکوت کرد)

جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت! (فرشته سکوت کرد)

به پرو پای فرشته پیچید! (فرشته سکوت کرد)

کفر گفت و سجاده دور انداخت! (باز هم فرشته سکوت کرد)

دلش گرفت و گریست به سجاده افتاد ! ( این بار فرشته سکوتش را شکست و گفت:)

 

بدان که یک روز دیگر را هم از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن!

لابلای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کاری می‌توان کرد…؟

فرشته گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آن که امروزش را درنیابد، هزار سال هم به کارش نمی‌آید و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن!

او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید. اما می‌ترسید حرکت کند! می‌ترسید راه برود! نکند قطره‌ای از زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد، بعد با خود گفت: وقتی فردایی ندارم، نگاه داشتن این زندگی جه فایده ای دارد؟ بگذار این یک مشت زندگی را خرج کنم.

آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرو رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید و چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد و می‌تواند…

او در آن روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی ‌را به دست نیاورد، اما… اما در همان یک روز روی چمن‌ها خوابید، کفش دوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آن‌هایی که نمی‌شناختنش سلام کرد و برای آن‌ها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد!

او همان یک روز زندگی کرد، اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود . . .

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:22 ::  نويسنده : امیر رضا

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

 

 

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

 

 

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

 

 

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

 

 

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

 

 

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

 

 

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

 

 

عکس اثاثیه , خرید اثاثیه

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:11 ::  نويسنده : امیر رضا

نام فارسي:(گياه توليدکننده) آنغوزه
نام علمي:Ferula assa-foetida
نام انگليسي:Stinking assa
نام عربي:انجدان (Angudan)
نام فرانسوي:Ase-fetide
نام آلماني:Stinkender assand
نام هاي مترادف:Ferula scorodesma و Scorodesma foetidum
نام خانواده:Umbelliferae(چتريان)

 

گياه شناسي:

گياه توليد کننده آنغوزه به نام هاي فارسي خوراکما، آنگوزاکما و کورن کما، بوته اي بزرگ، علفي و چند ساله است که ارتفاع آن گاهي به 2/5 متر مي رسد. ساقه آن نسبتاً محکم و ضخيم با سطحي خشن است. برگ هاي قاعده بزرگ و ضخيم هستند؛ به طوري که طول آنها تا 60 سانتي متر مي رسد. اين برگ ها تقسيمات زيادي دارند به طوري که به قطعاتي (لوب دار) دندانه دار تبديل مي شوند. گل هاي اين گياه زردرنگند و به صورت گل آذين چتري در انتهاي ساقه قرار مي گيرند. ميوه ها دوفندقه اي، بيضي شکل و تقريباً مسطح مي باشند که روي هر کدام پنج خط وجود دارد و کناره ها بال مانند هستند. رنگ ميوه ها قهوه اي تيره است. از ريشه يا قاعده ساقه اين گياه بر اثر تيغ زدن ماده اي به نام اولئوگم رزين به دست مي آيد که به آنغوزه مشهور است. آنغوزه ابتدا شيري رنگ است و مزه اي تند و تلخ و نيز بوي بد و متعفني دارد که تهوع آور است؛ به همين دليل از قديم به نام مدفوع شيطان معروف شده است.
اين گياه در ايران (استان خراسان، بلوچستان، کرمان و نواحي جنوبي) وجود دارد.

 

تاريخچه:

رزين آنغوزه به عنوان خلط آور، ضدنفخ، ضد اسپاسم روده اي و به صورت شياف براي بهبود قولنج و همچنين سوسپانسيون آن براي فراري دادن سگ، گربه و ديگر حيوانات وحشي مورد توجه بوده است. مصرف آنغوزه خصوصا در ميان آمريکايي هاي آفريقايي ادامه دارد. آنغوزه براي درمان سرطان شکم، ميخچه، پينه، ادرارآور، مسکن و محرک به کار مي رفته است. در درمان هاي عاميانه براي قطع قاعدگي، آسم، تشنج، خروسک، جنون و سرطان استفاده مي شود. با اين حال، اصلي ترين کاربرد آن به صورت رايحه در عطريات مي باشد.
اين گياه با طعمي قوي تر از پياز يا سير به شکل گم رزين يا محلول همچنان در دسترس است. در داروخانه ها و فروشگاه هاي مواد غذايي سالم و محلي نيز به عنوان نگهدارنده يا ادويه به فروش مي رسد. گاهي به ميزان کم در برخي از شکلات ها، نوشابه ها، چاشني ها و سس ها به کار مي رود.

 

ترکيبات مهم:

آنغوزه حاوي تعدادي ترپن و مواد محلول در چربي است که هنوز به طور کامل شناسايي نشده اند. همچنين حاوي 20 درصد اسانس، 65 درصد رزين و حدود 25 درصد صمغ مي باشد.
مهمترين ترکيبات اسانس آنغوزه، ايزوبوتيل پروپانيل دي سولفايد، آلفاپي نن، کادي نن و وانيلين هستند. در واقع، آنغوزه يکي از مهم ترين اولئوگم رزين هاي گياهي است که در خانواده چتريان وجود دارد. از ترکيبات کوماريني موجود در اين اولئوگم رزين، مي توان اومبلي فرون و از ترکيبات رزيني آن اسيد فروليک و آزارزينوتانول را نام برد.

 

داروشناختي و اثرات مهم:

تاکنون مطالعات کلينيکي براي مشخص شدن اثرات درماني آن صورت نگرفته است؛ اما در مطالعه اي که بر روي موش هاي آزمايشگاهي انجام شده کلسترول سرم را پايين نياورده است.

استفاده از عصاره الکلي(تنتور) باريجه سميت سلولي عليه لنفوماي سلول هاي سرطاني و لنفوسيت هاي انساني را نشان داده است.

 

طريقه و ميزان مصرف:

*روزانه 0/3 تا 1 گرم در سه نوبت (جمعاً 0/9 تا 3 گرم در روز).
*تنتور:2 تا 4 ميلي ليتر در روز اين مقدار را مي توان در دو يا سه نوبت مصرف نمود.

 

سميت و عوارض جانبي:

مصرف خوراکي آن در بزرگسالان سميتي نشان نداده است، ولي در کودکان مي توان ايجاد مسموميت کند. همچنين در حد مصرف درماني تاکنون عارضه خاصي از آن گزارش نشده، ولي ممکن است در بعضي افراد و يا با مصرف زياد آن اسهال، نفخ، سوزش هنگام ادرار، سوزش معده، سردرد، گيجي و تشنج ايجاد شود. همچنين، صمغ آن ممکن است درماتيت هاي پوستي ايجاد کند. با توجه به اينکه آنغوزه داراي خاصيت قاعده آور است، مصرف زياد آن مي تواند موجب سقط شود؛ لذا توصيه مي گردد در دوران بارداري و شيردهي مصرف نشود.
همچنين، کومارين هاي موجود در اولئوگم رزين آنغوزه ممکن است با داروهاي ضد انعقاد تداخل کند.
در گزارشي آمده است، مصرف 50 تا100 ميلي گرم آنغوزه در افرادي که مشکل عصبي دارند، باعث تشنج مي شود.

 

موارد منع مصرف:

زنان باردار، زنان شيرده و کودکان

 

مهم ترين اثرات گزارش شده:

حساسيت زا، ضد درد، ضد چسبندگي پلاکت ها، ضدعفوني کننده، ضد اسپاسم، ضد تومور، تقويت کننده قواي جنسي، ضد نفخ، محرک CNS، هضم کننده، ادرارآور، شيرافزا، خلط آور، قارچ کش، کاهش دهنده پرفشاري خون، مسهل، موتاژنيک، محرک تنفسي، مسکن، تقويت کننده معده، محرک، تقويت کننده رحم و کرم کش.

 

نکات قابل توجه:

1-آنغوزه از گونه هاي ديگري به دست مي آيد که مهم ترين آنها فرولافوئتيدا و فرولا آلياسئا هستند.
2-بوي بسيار تند آنغوزه که شبيه سير مي باشد، مربوط به ترکيبات گوگرددار آن است.
3-براي به دست آوردن آنغوزه گياه از فصل بهار به بعد قسمت پايين ساقه (نزديک به سطح زمين) و يا اصطلاحاً يقه گياه را برش هاي عمودي يا افقي مي دهند تا اولئوگم رزين(آنغوزه) به صورت شيرابه به بيرون تراوش کند. اين ماده در مجاورت هوا سفت مي شود که پس از سفت شدن آن را جمع آوري مي کنند و دوباره گياه را تيغ مي زنند يا محل قبلي را برش ديگري مي دهند تا دوباره اولئوگم رزين ترشح کند. اين عمل چندين بار و گاهي تا دو ماه از فصل بهار صورت مي گيرد. آنغوزه خارج شده به دو صورت اشکي (گرد و کروي با اندازه هاي مختلف) و توده اي و به رنگ هاي زرد تا قهوه اي تيره است که هرچه روشن تر باشد مرغوب تر و گران تر است.همچنين، نوع اشکي آنغوزه مرغوب تر و گران تر مي باشد. آنغوزه مزه اي گس و تقريباً تند و سوزاننده دارد و داراي بوي نامطبوع شبيه ترکيبات گوگرددار است.

4-گرچه آنغوزه استفاده محدودي(آن هم در طب سنتي ايران) داشته، ولي يکي از اقلام مهم صادراتي فرآورده هاي گياهي ايران است که خريداران آن را با روش هاي پيچيده تجزيه مي کنند و ده ها ماده ارزشمند از قبيل اسانس، رزين و صمغ قابل مصرف در صنايع دارويي، بهداشتي، آرايشي و صنعتي از آن به دست مي آورند. با توجه به اينکه تهيه آنغوزه پر زحمت و طولاني مدت است، قيمت نسبتاً گراني دارد.
5-نام عمومي آنغوزه در جهان و در تجارت آزافتيداگم است که در کتب قديمي منشأ جغرافيايي آن ايران ذکر شده و در گذشته بزرگ ترين تأمين کننده آن در جهان بوده است. گياه توليد کننده آنغوزه در بعضي قسمت هاي افغانستان نيز وجود دارد؛ ولي وسعت آن در ايران از کشورهاي ديگر به مراتب بيشتر است.

 

چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, :: 20:37 ::  نويسنده : امیر رضا

انواع پرده


شیرینی جو دارچینی

شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : امیر رضا

 

""“دوســـتـــتـــــ دارم"”"

 

تــــــــکیه کــــلام تـــو بــــود ......

 

من بـی جــــهت به آن

 

تــــــــکیه داده بـــــــودم !

 

 



 


 

 

 

ﮐﻮﭼﮏ ﺑﺎﺵ ﻭﻋﺎﺷ

ﺑﮕﺬﺍﺭﻋ



....................................................

........... بعضی حرفها را باید زد

حتی اگر تکراری باشند

 

وروجک:ه!اچینامتن بودکه حذف شد!

 

 


 

 


 

تو سکوت می کنی

فریاد زمانم را نمی شنوی !

یک روز من سکوت خواهم کرد !

تو آن روز

برای اولین بار

مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید !!!

 

-حسین پناهی

 

 

 

 

 

هر بار که می خواهم به سمتت بیایم یادم می افتد

 

”دلتنگی”

 

هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست….!

 


دل که میگیرد

تنهایی بدجوری بغض می شود 

 

 

 

 

 

 

 

 

پنج شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 18:13 ::  نويسنده : امیر رضا

 

«فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پايان زندگی نزديك گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشكار دريافته‌ام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكی، جوانی و پيری بخت‌يار بوده‌ام. هميشه نيروی من افزون گشته است، آنچنانكه هم امروز نيز احساس نمی‌كنم كه از هنگام جوانی ناتوان‌ترم.
من دوستان را به خاطر نيكويی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خويش ديده‌ام.

زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز می‌گذارم. در اين هنگام كه به سرای ديگر می‌گذرم، شما و ميهنم را خوشبخت مي‌بينم و از اين رو می‌خواهم كه آيندگان مرا مردی خوشبخت بدانند.
بايد آشكارا جانشین خود را اعلام كنم تا پس از من پريشانی و نابسامانی روي ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم كه آزموده‌تر است كشور را سامان خواهد داد.
فرزندانم! من شما را از كودكی چنان پرورده‌ام كه پيران را آزرم داريد و كوشش كنيد تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.
تو كمبوجيه، مپندار كه عصای زرين پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یکرنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند.
هر كس بايد برای خويشتن دوستان يكدل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاری به دست نتوان آورد.
به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می‌خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.
پيكر بی‌جان مرا هنگامی كه ديگر در اين گیتی نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد. چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اين‌همه چيزهای نغز و زيبا می‌پرورد آميخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكی كه به مردمان نعمت می‌بخشد آميخته گردم.

هم‌اكنون درمی یابم که جان از پيكرم می‌گسلد ... اگر از ميان شما كسی می‌خواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامی كه روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پيكرم را كسی نبيند، حتي شما فرزندانم.
از همه پارسيان و هم‌پیمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند.
به واپسین پند من گوش فرا داريد. اگر می‌خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيد.
خداحافظ پسران گرامی و دوستان من، خدانگهدار.»

پس از اين گفتار، كورش بزرگ روی خود را پوشاند و درگذشت.

 

 

پنج شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 18:6 ::  نويسنده : امیر رضا

 

آی آدم ها

آی آدم هاکه برساحل نشته شادوخندانید

یک نفردارددرآب جان می سپارد

یک نفراست که دست وپای دائم می زند

روی این دریای تندوتیره وسنگین که می دانید.

آن زمان که مست هستیدازخیال دست یابیدن به دشمن،

آن زمان که پیش خودبیهوده پندارید

که گرفتستیددست ناتوانی را

تاتوانایی بهترراپدیدآرید،

آن زمان که تنگ می بندید

برکمرهاتان کمربند.

درچه هنگامی بگویم من؟

یک نفردرآب داردمی کندبیهوده جان قربان

آی آدم هاکه برساحل بساط دلگشادارید

نان به سفره؛ جامه هاتان برتن

یک نفردرآب می خواندشمارا.

موج سنگین رابدست خسته می کوبد

بازمی دارددهان باچشم ازوحشت دریده

سایه هاتان را ز راه دوردیده

آب رابلعیده درگودکبودوهرزمان بی تابیش افزون

می کند زین آب ها بیرون

گاه سر،گه پا.

آی آدم ها

او ز راه دوراین کهنه جهان رابازمی پاید

می زندفریادوامیدکمک دارد

آی آدم ها که روی ساحل درکارتماشایید

موج می کوبدبه روی ساحل خاموش

پخش می گردد،چنان مستی به جای افتاده.بس مدهوش

می رودنعره زنان.وین بانگ ازدورمی آید:

آی آدم ها...

وصدای بادهردم دلگزازتر

درصدای باد بانگ اورهاتر

ازمیان آب های دور و نزدیک

بازدرگوش این نداها

 

آی آدم ها...

 

 


شیدا

شدم عاشق

عاشقی چه سخت است

آه...عاشق نشدی نازنین یارم

تابفهمی چه می کشم هرشب

ازدردی جگرسوز

چه زیباست درد وقتی برای توباشد

چه تلخ است این لحظه ها

که تنهایم

ولی زیباست یادتو چه دل تنگم ازبرایت

سخت است زندگی بی تو

چرابایدزندگی کنم؟

آه...دلتنگی چه دردیست

عظیم وطاقت فرسا

چه زودگذراست زمان

وقتی پیش منی

اما

می گویم تابدانی

دوستت دارم

 

 

روزی که بودی زهره یار من

دور از چشم رقیبان در کنار من

حالیا خالی است جایت ای نگار من

در شام تار من آخر کجایی زهره

 یاد داری زهره آن روزی که در صحرا

دست اندر دست هم گردش کنان تنها

راه می رفتیم و در بین شقایقها

بود عالم ما را لطف و صفایی زهره

 بود هنگام غروب و آن روز پر زیبا

ایستادیم از برای دیدنش آنجا

تکیه تو بر سینه ام دادی سر خود را

گفتیم و ما تنها بس رازهایی زهره

 چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم

طرد گشتی و نمودی اینچنین خارم

خود نکردی فکر آخر نازنین یارم

من همچو تو دارم آخر خدایی زهره

بوی که داری (باد صبا )

 ای باد صبا بهر خدا بوی که داری

حبیبم بوی که داری

این بوی خوش از سلسله موی که داری

جانم جانم موی که داری

حبیبم موی که داری

خرم شده بستان ز تو ای باد بهاری

این خرمی از روی که و بوی  که داری

بوی که داری

ای عزیز بوی که داری

 آی ای کاش بدانستم یک آرزوی دل

تا خود تو به دل آرزوی روی که داری

تا خود  تو به دل آرزوی روی که داری

جانم جانم روی که داری

عزیزم روی که داری

 

آی یار دل   آه ای دل

ما روی دل از جمله جهان سوی تو داریم

تو روی  تو روی دل  قبله جان سوی که داری

عزیزم سوی که داری  حبیبم سوی که داری

گردیده مؤید  گردیده مؤید ز چه فکر تو پریشان

در سر مگر اندیشه  گیسوی که داری

ای عزیز دل

در سر مگر اندیشه  گیسوی که داری که داری

 

 


گالیا

دیر است ، گالیا!

در گوش من فسانهٔ دلدادگی مخوان!

دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!

دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان

عشق من و تو ؟ ...آه

این هم حکایتی ست

اما در این زمانه که درمانده هر کسی

از بهر نان شب

دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست

شاد و شکفته در شب جشن تولدت

تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک

امشب هزار دختر همسال تو ولی

خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک

زیباست رقص و ناز سرانگشت‌های تو

بر پرده‌های ساز

اما هزار دختر بافنده این زمان

با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان

جان می کنند در قفس تنگ کارگاه

از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن

پرتاب می کنی تو به دامان یک گدا

وین فرش هفت رنگ که پامال رقص توست

از خون و زندگانی انسان گرفته رنگ

در تار و پود هر خط و خالش، هزار رنج

در آب و رنگ هر گل و برگش، هزار ننگ

اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک

اینجا به باد رفته هزار آتش جوان

دست هزار کودک شیرین بی گناه

چشم هزار دختر بیمار ناتوان ...

دیر است گالیا!

هنگام بوسه و غزل عاشقانه نیست

هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان

هنگامهٔ رهایی لبها و دست هاست

عصیان زندگی است

در روی من مخند!

شیرینی نگاه تو بر من حرام باد!

بر من حرام باد از این پس شراب و عشق!

بر من حرام باد تپشهای قلب شاد!

یاران من به بند،

در دخمه‌ های تیره و نمناک باغشاه

در عزلت تب آور تبعیدگاه خارک

در هر کنار و گوشهٔ این دوزخ سیاه

زود است گالیا

در گوش من فسانهٔ  دلدادگی مخوان

اکنون ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!

زود است گالیا! نرسیدست کاروان ...

روزی که بازوان بلورین صبحدم

برداشت تیغ و پردهٔ تاریک شب شکافت،

روزی که آفتاب

از هر دریچه تافت،

روزی که گونه و لب یاران همنبرد

رنگ نشاط و خندهٔ گمگشته بازیافت،

من نیز باز خواهم گردید آن زمان

سوی ترانه‌ها و غزلها و بوسه ها

سوی بهارهای دل انگیز گل فشان

سوی تو،

عشق من ....

شاعر:هوشنگ ابتهاج

منبع:وبلاگ عاشقانه،شعرعاشقانه،وبلاگ عاشقانه،سایت عاشقانه،جملات عاشقانه

 

 

دل من

غصه نخور دل ساده ی من
نمی ذارم دیگه بازیچه شی
تویی که همیشه با دلمی
تنهاش گذاشتی به قیمت چی
می دونی از تو نمی شه گذشت
تو لحظه لحظه ی بی کسی هام
جز تو کی پناه قلب منه
تنهام نذار با دلواپسی هام....

دوریت این خونه رو ویروونه تر کرد
تنهام نذار منو دیوونه برگرد
چطور دلت میاد یادم نباشی
بی من کی قدرتو می دونه برگرد

دوریت این خونه رو ویروونه تر کرد
تنهام نذار منو دیوونه برگرد
چطور دلت میاد یادم نباشی
بی من کی قدرتو می دونه برگرد

تنهام نذار....

باورم کن که به یاد تو ام
هر کجا باشی تو قلب منی
از بر تموم خاطره هام
چه جوری تونستی دل بکنی
بی تو برام این دنیا قفسه
پیشم که باشی همشنم بسه
زنده ام با عطر نفسات
جز تو کی رفیق و هم نفسه....

دوریت این خونه رو ویروونه تر کرد
تنهام نذار منو دیوونه برگرد
چطور دلت میاد یادم نباشی
بی من کی قدرتو می دونه برگرد

دوریت این خونه رو ویروونه تر کرد
تنهام نذار منو دیوونه برگرد
چطور دلت میاد یادم نباشی
بی من کی قدرتو می دونه برگرد...

منبع:سایت بدوچت

 


عشق چه هامی کند!

براي تو زندگي ميکنم 

به عشق تو زنده هستم

اگر نباشي ديگر نيستم

تويي که بودنت به من همه چيز ميدهد،

هر جا بروي دلم به دنبال تو ميرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس ميدهد هواي بودنت

اين ديگر اولين و آخرين بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسي ديگر هستم

تو در قلبمي و تنها نيستي ، تو مال مني و همه زندگي ام هستي...

همين که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند ميتپد ،

به عشق تو ميگذرد روزهاي زندگي ام...

به عشق تو مي تابد خورشيد زندگي ام ،

به عشق تو آن پرنده ميخواند آواز زندگي ام

و اين است آغاز زندگي ام ، گذشته ها گذشته ،

با تو آغاز کردم و با تو ميميرم....

به هواي تو آمدن در اين هواي عاشقانه چه دلنشين است ،

به هواي تو دلتنگ شدن و اشک ريختن کار هميشگي من است

بودنم به عشق بودن تو است ،

اگر اينجا نشسته ام به عشق اين انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ،

تا هر زمان که بخواهي چشم به راه آمدن توام

خسته نميشود چشمهايم از اين انتظار ،

ميمانم و ميمانم از اين خزان تا پايان بهار

تا تو بيايي و او که به انتظارش نشستم را ببينم ،

تا چشمهايت را ببينم و دنياي زيبايم را در آغوش بگيرم

نميتوان از تو گذشت ،

به خدا نميتوان چشم بر روي چشمهايت بست ،

بگذار تو را ببينم ، تا آخرين لحظه ، تا آخرين حد نفسهايم....

نميگويم که مرا تنها نگذار ،

تو در قلبمي و هيچگاه تنها نميمانم ، نميگويم هميشه بمان ،

تا زماني که هستي من نيز ميمانم ،

اگر روزي بروي ، دنيا را زير پا ميگذارم ،

نميگويم تنها تو در قلبمي،

نيازي به گفتنش نيست آنگاه که تو همان قلبمي...

قلبي که تنها تپشهايش براي تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهاي اين قلب نيست ،

به عشق بودن تو است !

منبع:سایت بدوچت
 

 


یک نگاه، عشق، فراق
 ازدواج، بوسه، طلاق

سرنوشت تلخیست
 زندگی در باطلاق

درد،ریشه، تیشه
 عاشقی از شیشه

سهم او از معشوق
 سنگ تا همیشه

اعتمادی نادرست
 از همان روز نخست

تکیه بر دیواری
 هرزه و واهی و سست

صبح و شب بهانه
 زهر کردی خانه

به تو دل دادم و تو
 عبرتی جانانه

چشمهایت بی حیاست
 کار قلب تو جفاست

شیوه تو در عشق
 نه صداقت نه وفاست

شرم بادت ناکس
 گرگ، گربه، کرکس

اینچنین رفتی و شد
 سرنوشتم بر عکس

دل به هر کس بستم
 زخم زد بر دستم

ز دیارت می‌روم
 رخت خود بر بستم

نا امید، بی رویا
 خسته از این دنیا

واژه‌هایی از یخ
 بینهایت سرما

و سکوتی ابدی.
 آسمان ننگت باد.

منبع:بدوچت

 

 


درامواج سند

   به مغرب سينه مالان قرص خورشيد

 نهان مي گشت پشت كوهساران
    
    فرو مي ريخت گردي زعفران رنگ

 به روي نيزه ها و نيزه داران
        
ز هر سو بر سواري غلت مي خورد

 تن سنگين اسبي تير خورده
    
    به زير باره مي ناليد از درد

 سوار زخم دار نيم مرده
        
    ز سم اسب مي چرخيد برخاك

 به سان گوي خون آلود، سرها
    
    ز برق تيغ مي افتاد در دشت

 پياپي دست ها دور از سپرها
      ميان گردهاي تيره چون ميغ

 زبانهاي سنانها برق مي زد
        لب شمشيرهاي زندگي سوز

 سران را بوسه ها بر فرق مي زد

    نهان مي گشت روي روشن روز

به زير دامن شب در سياهي
    
    در آن تاريك شب مي گشت پنهان

 فروغ خرگه خوارزمشاهي
      دل خوارزمشه يك لمحه لرزيد

 كه ديد آن آفتاب بخت، خفته
    
    زدست تركتازي هاي ايام

 به آبسكون شهي بي تخت، خفته

    اگر يك لحظه امشب دير جنبد

 سپيده دم جهان در خون نشيند
    
    به آتشهاي ترك و خون تازيك

 ز رود سند تا جيحون نشيند
        به خوناب شفق در دامن شام

 به خون ،آلوده ايران كهن ديد
   
    در آن درياي خون در قرص خورشيد

 غروب آفتاب خويشتن ديد
        به پشت پرده شب ديد پنهان

 زني چون آفتاب عالم افروز
    
    اسير دست غولان گشته فردا

چو مهر آيد برون از پردهِ روز

    به چشمش ماده آهويي گذر كرد

 اسير و خسته و افتان و خيزان
    
    پريشان حال آهو بچه اي چند

 سوي مادر دوان وز وي گريزان
           
    چه انديشيد آن دم، كس ندانست

 كه مژگانش به خون ديده تر شد
    
    چو آتش در سپاه دشمن افتاد

 ز آتش هم كمي سوزنده تر شد
    زبان نيزه اش در ياد خوارزم

 زبان آتشي در دشمن انداخت
    
    خم تيغش به ياد ابروي دوست

 به هر جنبش سري بر دامن انداخت
   
    چو لختي در سپاه دشمنان ريخت

 از آن شمشير سوزان، آتش تيز
    
    خروش از لشكر انبوه برخاست كه:

 از اين آتش سوزنده پرهيز
        
    در آن باران تيغ و برق پولاد

 ميان شام رستاخيز مي گشت
    
    در آن درياي خون در دشت تاريك

 به دنبال سر چنگيز مي گشت
        بدان شمشير تيز عافيت سوز

 در آن انبوه، كار مرگ مي كرد
    
    ولي چندان كه برگ از شاخه مي ريخت

 دو چندان مي شكفت و برگ مي كرد

    سرانجام آن دو بازوي هنرمند

 زكشتن خسته شد وز كار واماند
    
    چو آگه شد كه دشمن خيمه اش جست

 پشيمان شد كه لختي ناروا ماند
    
        عنان بادپاي خسته پيچيد

 چو برق و باد، زي خرگاه آمد
    
    دويد از خيمه خورشيدي به صحرا

 كه گفتندش سواران: شاه آمد
    
    ميان موج مي رقصيد در آب

 به رقص مرگ، اخترهاي انبوه
    
    برود سند مي غلتيد برهم

 ز امواج گران، كوه از پي كوه

    خروشان، ژرف، بي پهنا، كف آلود

 دل شب مي دريد و پيش مي رفت
    
<

پنج شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 10:28 ::  نويسنده : امیر رضا

 

سفری به حوالی نور...

 

به حوالی نور که میرسی دلت میخواهد یک دل سیر نفس بکشی... گریه کنی...حرف بزنی...آخر بوی پاکی میدهد اینجا!آخرقصه ها سروده اند دلاور مردانش...آخر با مادر و عمه ی سادات سر وسری داشته اند این ها...آخر سرشان متبرک به زانوان آقا اباعبدالله شده است...چطور تکان ندهد دلم را اینجا؟؟؟

 

 چطور ساکت بنشینم حال انکه بی دلیل اشکانم را جاری بر گونه ها حس میکنم؟

 

اینجا حوالی نور است

 

حوالی نور؟!آخر یکی بگوید این نورانیت از کجا؟از که؟

 

انگار که هستند...میانمان...انگار که نظر میکنند...بهمان!"لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"ببرید دلم را که دیگر خسته ام کرده...از این همه غبار و آلودگی.خوبی میگفت:دنیا پر شده اززمین،نیست دیگر آسمانی!!!به قول همان خوب:من دلم آسمان می خواهد خدا...

 

همه نگاهشان به این زمین خاکی عادت کرده...کمتر کسی دیگر نگاهش به آسمانخشک شده!دنیا را به چه قیمت میخواهیم ما خاکیان آخر؟؟؟

 

"أولئک الذین اشترواالحیاةالدنیا باالآخرة فلا یخفف عنهم العذاب ولا هم ینصرون"

 

دل که زمینی شدآسمان میرود؛آسمان که رفت عطر شهادت محو میشود...آخر به چه قیمت؟آن سید بزرگوار میگفت:اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر...پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد...!

 

آی شهدا...برای این دل سیاه هم دعا کنید...

 

شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 16:59 ::  نويسنده : امیر رضا

همراه حافظ...

اثر استاد محمود فرشچیان

 

دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

 

دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت

باز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود

 

شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 12:10 ::  نويسنده : امیر رضا

عکس های انیمیشن شگفت انگیز و دیدنی

S A L I J O O N

S A L I J O O N

S A L I J O O N

S A L I J O O N

S A L I J O O N

S A L I J O O N

S A L I J O O N

S A L I J O O N

|
i413141_11.gif (242×58)
شعر : به تو و عشق تو ايمان دارم

من اگر روح پريشان دارم        من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازي دوران دارم           دل گريان،لب خندان دارم
 

به تو و عشق تو ايمان دارم

در غمستان نفسگير، اگر نفسم ميگيرد         آرزو در دل من متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس جان مرا ميگيرد                 دل گريان، لب خندان دارم
 

به تو و عشق تو ايمان دارم


من اگر پشت خودم پنهانم           من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم          دل گريان، لب خندان دارم
 

به تو و عشق تو ايمان دارم

تاريخ شنبه 19 فروردين 1391,
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
سـاعت 10:34 نويسنده پری| ComMeNt |
i413141_11.gif (242×58)
عکسهای انیمیشن شگفت انگیز و دیدنی

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

SaliJooN.Info - گروه اینترنتی سالیجون

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب

پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آمزشی و علمی گردشگری و جهانگردی و آدرس ahjj.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 167
بازدید کل : 26701
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



!--start eshghsanj cod by http://night-skin.com-->
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
-
سایت خدماتی هنری نایت اسکین